ما اينجا فقط به تشخيص هويّت مراجعين ونيازمندان به مطالعه نسخ خطّى مى پردازيم ، وكارت شناسايى لازم را صادر مى كنيم ، چون قبلا شبيه اين موضوع را در كتابخانه ملّى پاريس هم ديده بودم ، دانستم كه بايد همان مسير را طى كنم.
روز بعد با اوراق هويّت خود به آن اطاق رفتم ، وآنها پس از ملاحظه آن اوراق وطرح سؤالاتى راجع به ميزان سواد وسوابق شغلى ومنظور از مراجعه به نسخ خطّى عربى وفارسى چند قطعه عكس از من گرفتند وآن را بر پروانه هاى خاصّى چسباندند ومهر زدند ، ويكى از همان پروانه ها را هم كه مدّت دو ماه اعتبار داشت بمن دادند وگفتند فردا بعد از ساعت ١٠ صبح وقبل از ساعت ٣ بعد از ظهر بايد بفلان اطاق در فلان طبقه بروى واين پروانه را نشان بدهى.
فردا ساعت يازده صبح بفلان اطاق رفتم ، مأمور اونيفورم پوشى پروانه مرا گرفت وبا نسخه ديگرى كه از آن پروانه نزد او فرستاده بودند مطابقت كرد ، وسپس مرا باطاق ديگرى برد كه علاوه بر درب چوبى معمولى ورودى در فاصله نيم مترى از آن درب آهنى مشبّك ومقفّل ديگرى قرار داشت ، وبا تلفن بى سيمى كه در دست داشت (كه گويا نام اينجور تلفنها «تاكى واكى» است) بمأمور ديگرى كه در داخل آن اطاق بود اعلام كرد كه بيايند ، در را باز كنند وكارمندى پشت درب آهنين آمد ، وبا ملاحظه مأمور وپروانه ها ومطابقت پروانه ها با نسخه سومى!!! از آن كه در نزد او بود ، وپروانه متعلّق به مرا بمن داد ، ونسخه دوم را بهمان مأمور بازگردانيد ، ومرا بداخل اطاق راه داد ، وبا أدب ورعايت نكات ظريفه اى كيف دستى مرا گرفت وگفت : هر گونه وسيله نوشتن يا بريدن يا كبريت وفندك ويا دوربين عكّاسى كوچك در جيبهاى خود