(اسم ـ فعل ـ حرف)
كلمه بر سه قسم است : اسم ـ فعل ـ حرف ، وحرف در اينجا غير حرفى است كه گفته شد ، آن حرف كلمه نيست ومعنى ندارد ، واين حرف كلمه است ومعنى دارد ، آن حرف تنها است ، واين حرف ميشود از چندى از آنها مركّب شود ، آنها را «حروف المبانى» گويند ، يعنى مبنى وساختمان كلمه وكلام از آنها ميشود واينكه نوعى از كلمه است «حروف المعانى» گويند ، يعنى با فعل واسم كه تركيب ميشود معنائى را ميفهماند.
(اسم)
در لغت بمعنى علامت ونشانه است ، يعنى چيزى كه چيز ديگر را نشان بدهد ، نشان دادن حسّى يا عقلى ، چه لفظ باشد يا غير لفظ ، واسم لفظى را هم كه اسم ميگويند چون از جهتى نشان دهنده مسمّى است ، ودر اصطلاح كلمه ايست كه بشود به معنايش چيزى نسبت داد ، مانند : انسان ، علم ، كاسب.
(فعل)
در لغت بمعنى كار است ، ودر اصطلاح كلمه ايست كه دلالت ميكند بر مصدرى ونسبت دادن آن مصدر به چيزى ، مانند «علم دانست» «ضرب ـ زد» در اين دو كلمه «علم وضرب» به كسى نسبت داده شده ، ويكى از زمانهاى سه گانه (ماضى : گذشته ، حال : اكنون ، مستقبل : آينده.) لازمه نسبت دادن مصدر است ، زيرا نسبت دادن مصدر نميشود مگر در ظرفى ، ومعنى مصدر خواهد