زيرا موجبات فناء را طورى ببينند كه جاى آن آرزو وتمنّى نميماند.
يا معنى آيه اين باشد : چون وقت مقدّر براى فنائشان رسيد خواست آنان در پيش داشت وپس داشت فنائشان تأثيرى ندارد ، ولى اگر پيش از رسيدن آن وقت از خدا بخواهند ممكن است خدا تقدير را تغيير دهد ووقت فناء را پيش وپس نمايد.
(٢ ـ جعل الشىء)
جعل : قراردادن است ، يعنى فاعل مفعول را چيزى قرار دهد كه مادّه فعل بر آن چيز دلالت ميكند ، مانند :
(«وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ :) نويد داد خدا كسانى از شما را كه ايمان آوردند وكردارهاى شايسته كردند كه در زمين خليفة قرارشان بدهد چنانچه كسانى كه پيش از آنان بودند خليفة قرار داد نور ـ ٢٤ ـ ٥٥».
(«جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ :) انگشتانشان را در گوشهايشان گذاردند ، وجامه هايشان را غشاء قرار دادند ـ نوح ٧١ ـ ٧» غشاء : چيزى است كه به آن چيزى را بپوشانند ، درباره قوم نوح است كه هرگاه با نوح «عليهالسلام» برخورد ميكردند گوش خود را ميگرفتند كه سخن او را نشنوند ، وجامه بر سر ميكشيدند تا او را نبينند.
واين معنى از جعل قسم سومى است غير از آن دو قسم كه در معنى چهاردهم باب افعال گفته شد.