به اين معنى تشايخ وتشيّخ نيز استعمال شده ، قال شاعر :
شيئان عجيبان هما ابرد من يخ |
|
شيخ يتصبّى وصبىّ يتشيّخ |
ترجمة : دو چيز شگفت آور كه از يخ خنك تر است ـ پيرمردى كه مانند بچه شود وبچه اى كه مانند پيرمرد گردد.
«فرجن زيد الحمار : زيد الاغ را فرجون كشيد» فرجون : پشت خار چهارپايان است كه آن را قشو گويند.
«فرعن وتفرعن : سركشى وتبهكارى كرد» از فرعون گرفته شده.
«برعم الشّجر وقمعل : درخت بر عوم وقمعول آورد» هردو بمعنى شكوفه است.
" ضرغم الرّجل وتضرغم : آن مرد مانند ضرغام بود ، ضرغام : شير است.
«هندس ، يهندس ، هندسة : اندازه گرفتن» از هنداسة گرفته شده ، وهنداسة معرّب اندازه است.
«سروله فتسرول : سروال پوشانيدش پس پوشيد» سروال : معرّب شروال است كه اكنون شلوار گويند.
«يبعثر الله الاموات : خدا مردگان را زنده كند وبرانگيزاند» گفته اند : اين فعل از «بعث : زنده كرد واثار : برانگيخت» گرفته شده.
(تقسيم چهارم)
فعل يا سالم است يا غير سالم ، آنچه تا حال مذكور شد فعل