مانند «ص ، م» كه در آن مثال گفتيم ، وهركلمه اى كه آن اصل واحد درش باشد وهيئت وصورتى از هيئتهاى متداولة در كلام عرب داشته باشد ، از آن اصل مشتقّ است گرچه صيغه مصدر باشد كه داراى هيئتى است ، چون مصدر مبدء اشتقاق نيست ، زيرا مبدء اشتقاق بايد در همه صيغه هاى مشتقّه باشد ، ومصدر ممكن نيست با هيئتش در صيغه هاى ديگر واقع شود ، زيرا دو هيئت در يك كلمه ممكن نيست.
گرچه از روى مسامحة گفته اند : مصدر اصل كلام است ومصدر را به صيغه هاى مختلفى معرّفى كرده اند ، وبراى اشتقاق ترتيبى به دينگونه ذكر نموده اند.
فعل ماضى از مصدر ، ومضارع از ماضى ، وامر از مضارع ، وتثنيه ها وجمعها از مفرد خودش ، ومؤنّث از مذكّر ، وفعل منفىّ از مثبت ، وفعل مجهول از معلوم ، واسم فاعل وهرچه به آن معنى است واسم زمان ومكان واسم آلت ومصدر ميمىّ از فعل مضارع معلوم واسم مفعول وآنچه به آن معنى است از فعل مضارع مجهول ، ومزيد فيه از مجرّد ، مشتقّ ميباشد ، ودر ثلاثى مزيد ورباعى مجرد ومزيد ، مصدر از فعل ماضى مشتق است ، وباقى مانند ثلاثى مجرد است ، واشتقاق را نوع چهارمى است بنام تمرين كه در خاتمه كتاب متذكّر ميشويم.
چون اشتقاق را دانستى پس اگر در كلمه اى حرف اصلى با زياده مشتبه شد ، با صيغه هاى ديگرى كه با آن كلمه از جهت اشتقاق مشترك هستند وحروف اصلى وزياده آنها واضح است تطبيق مينمائيم ، و