وبعضى اين حذف را در ماضى ومضارع وامر مكسور العين كه ضمير متحرّك فاعلى به آن ملحق باشد مانند اين مثالها قياسىّ دانسته اند.
٣ ـ در بعضى موادّ مضاعف ، لام الفعل ابدال شده است ، واين ابدال نيز سماعىّ است ، مانند («وَقَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها :) وبه تحقيق كه زيانكار شد كسى كه جان را رها كرد ـ سورة الشّمس ـ ٩١ ـ ١٠» اصلش «دسّسها» بوده ، لام الفعل قلب به ياء سپس قلب به الف ، «دسّيها» شد ، و («فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ :) پس آن آيات خوانده ميشود بر او ـ سورة الفرقان ـ ٢٥ ـ ٥» اصلش «تملل» بوده ، لام الفعل قلب به ياء سپس قلب به الف شده ، ودر اواخر سوره بقرة در آيه تداين در سه جا به صورت اصلش آمده ، ومصدرش «املال» ومصدر مقلوبش «املاء» ميباشد ، و «املاء» در صيغه هاى متعدّدى در آيات بسيارى به معنى «مهلت دادن» آمده ، ولى در آنها قلب : بست ، و («فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى :) پس توبه او رو آورى ـ سوره عبس ـ ٨٠ ـ آيه ٦» اصلش «تصدّد» بوده ، ودر غير قرآن است :
«تظنّى تظنّيا : گمان بردن» اصلش «تظنّن تظنّنا» بوده ، وتقضّى تقضّيا : فرود آمدن «اصلش : تقضّض تقضّضا» بوده ، و «حسيت بالخبر : به خبر يقين كردم» اصلش «حسست بالخبر» بوده ، وجواز قلب در صورتى است كه اين مادّه از باب فعل يفعل باين معنى استعمال شود ، و «تلعّى تلعيّا : لعاع چيدن» اصلش «تلعّع تلعّعا» بوده ، لعاع : گياه نازكى است كه از زمين روئيده ، واز رباعى است «دهديت : غلطانيدم» اصلش «دهدهت» بوده.