زيرا در تلفّظ آنها نفس مقدارى كشش پيدا ميكند ، ومدّ در لغت كشش دادن است ، ومعتلّ يا ثلاثى است يا رباعى ، لكن در معتلّ رباعى چندان اعلالى واقع نميشود ، واعلالش فقط آن است كه اگر لام الفعل دوم ياء يا واو باشد قلب به الف ميگردد ، فلذا مطرح بحث را ثلاثى قرار ميدهيم ، وميگوئيم :
ومعتلّ يا واوى است يا يائى ، زيرا الف در حروف اصول يكى از آن دو بوده وبه ابدال الف شده است ، وحروف علّه يا فاء الفعل است يا عين الفعل يا لام الفعل يا دو تا از آنها يا هرسه آنها است ، بناء بر اين تقسيم اقسام معتلّ هفت قسم ميشود ، واينك مثالها واعلال هريك را بيان مينمائيم ، ونيز معتلّ با مهموز ومضاعف جمع ميشود ، ومثال آن را پس از هفت قسم ذكر مينمائيم ، ودر اين شعر اشاره اى به آن اقسام شده است.
«صحيح است مثال است مضاعف |
|
لفيف ناقص مهموز اجوف» |
(معتلّ الفاء)
وآن را مثال نيز مينامند ، زيرا صرف كردن صيغه هايش در معتلّ يائى وبيشتر صيغه هاى واوى مثل صحيح است ، واعلال در آن كمتر از اقسام ديگر است ، ومعتلّ الفاء واوى از هرشش باب آمده است :
١ ـ " وعد ، يعد ، عد ، عدة ووعدا ووعدة وموعدا ووعيدا : نويد دادن" واز خصوصيّات اين مادّه آن است كه وعيد در نويد شرّ ،