«يقن ، ييقن ، ايقن ، يقنا ويقنا : به حقيقت دانستن»
«يقظ ، ييقظ ، اوقظ ، يقظا ويقاظة : بيدار بودن»
«يمن ييمن ، اومن ، يمنا ويمنا : بركت دادن»
«ينع ، يينع ، اينع ، ينعا وينعا وينوعا : رسيده شدن ميوه وحاصل»
«يبس ، ييبس ، ايبس ، يبسا ، ويبسا : خشك شدن»
اين مثالها وغير اينها از معتل الفاء يائى در همه صيغه ها مانند صحيح صرف ميشود ، واعلالى در آنها نيست ، جز در دو باب كه همزه وصل مضموم بر سر فعل امر حاضر آورده ميشود طبق قاعده اى كه مذكور شد ياء قلب به واو ميگردد ، ومثال معتل الفاء يائى با مضاعف ومهموز بدين قرار است :
«يقّ ، ييقّ ، ايقق ، يقوقة : نيكو سپيد شدن» واين از باب «فعل ، يفعل» است.
«يئس ، يياس ، ايئس ، ياسا ويآسة : نااميد شدن» ومهموز اللّام مثال ندارد.
(معتلّ الفاء از باب افعال)
اعلالش آن است كه طبق قاعده مذكوره فاء الفعل اگر واو باشد در مصدر قلب به ياء ميشود ، واگر ياء باشد در مضارع قلب به واو ميگردد ، مثال واوىّ : «اوصل ، يوصل ، اوصل ، ايصالا : رسانيدن» در اصل اوصال بوده ، واو قلب به ياء ايصال شده ، ومانند آن : " اوعد ، يوعد ، اوعد ، ايعادا : نويد بيمناك دادن" و" اوقد ،