اختار ، نختار".
مثال امر : «ليختر ، ليختارا ، ليختاروا ، لتختر ، لتختارا ، ليخترن ، اختر ، اختارا ، اختاروا ، اختارى ، اختارا ، اخترن ، لاختر ، لنختر» وصرف كردن واعلال اينها نيز مانند واوى است ، جز آنكه در مصدر قلبى نيست چون عين الفعل خودش ياء است ، وغفلت نشود كه جمع مذكّر غائب ماضى وجمع مذكر حاضر امر بصورت يكسان است ، ولى در واقع جمع ماضى بر وزن «افتعلوا» وجمع امر بر وزن «افتعلوا» ميباشد.
واز اين باب است : " ابتاع ، يبتاع ، ابتع ، ابتياعا : قبول بيع كردن ، يعنى : خريدن" و" ارتاب ، يرتاب ، ارتب ، ارتيابا : گرفتار ريب شدن" وريب : شكّ است ، وهرعملى كه سبب شكّ گردد ، و" ازداد ، يزداد ، ازدد ، ازديادا : افزون شدن" و" اصطاد ، يصطاد ، اصطد ، اصطيادا : شكاركردن" و" امتاز ، يمتاز ، امتز ، امتيازا : جدا شدن بگونه اى كه هريك به حدّ خود شناخته شود" ثلاثى مجردش" ماز ، يميز ، ميزا" بهمان معنى است
(معتلّ العين از باب انفعال)
اعلالش از هرجهت مانند باب افتعال است.
مثال واوىّ : «انقاد ، ينقاد ، انقد ، انقيادا : رام شدن ودر پى قائد رفتن» ثلاثى مجردش «قاد ، يقود ، قد ، قيادا ومقادة وقيدودة وتقوادا : حيوان يا غير حيوان را از پى خود بردن» انقاد در اصل «انقود» و «ينقاد» «ينقود» و «انقياد ، انقواد» بوده.