جمع بر وزن «تفعلن» ميباشد.
چهارده صيغه امر : «ليرض ، ليرضيا ، ليرضوا ، لترض ، لترضيا ، ليرضين ، ارض ، ارضيا ، ارضوا ، ارضى ، ارضيا ، ارضين ، لارض ، لنرض» آنچه در صيغه هاى امر از «دعا ، يدعو» گفته شد اينجا نيز در نظر گرفته شود ، با فرق آنكه عين الفعل در اينجا مفتوح ، ولام الفعل قلب به ياء شده ، وهمزه هاى امر حاضر مكسور است.
واز اين باب است : " شقى ، يشقى ، شقوة وشقاوة وشقاء : بدبخت شدن" و" شقا ، يشقو ، شقوا : بدبخت كردن" از باب" نصر ، ينصر" نيز آمده است ، و" ضحى ، يضحى ، اضح ، ضحا : آفتاب زده شدن" وبهمين معنى از باب" نصر ، ينصر" استعمال شده.
(معتلّ اللّام يائىّ)
وآن از سه باب آمده :
١ ـ باب «فعل ، يفعل» مانند : «هدى ، يهدى ، اهد ، هدى وهداية وهديا وهدية : راهنمائى كردن».
چهارده صيغه ماضى : «هدى ، هديا ، هدوا ، هدت ، هدتا ، هدين ، هديت ، هديتما ، هديتم ، هديت ، هديتما ، هديتنّ ، هديت هدينا» در همه چيز مانند «دعا» است جز آنكه آن واوى واين يائى است.
(قاعدة)
قاعده كتابت آن است كه اگر الف در آخر كلمه واقع شود ، در مرتبه سوم ، واصلش واو باشد مانند «دعا» بصورت الف نوشته