مضارعش : يعلندى ، امرش : ليعلند ، اعلند" واز باب افعللال مثالى نيافتم ، ومحصّل شايد بيابد.
تا اينجا پايان كلام در كلماتى كه حرف علّة در آنها يكى است ، اما كلمه اى كه دو حرف از حروف اصولش علّة باشد آن را لفيف گويند ، پس اگر پهلوى هم باشد لفيف مقرون نامند ، واگر عين الفعل ميان آنها فاصلة گردد لفيف مفروق خوانند ، بناء بر اين لفيف سه گونه ميشود : معتلّ الفاء والعين ، معتلّ الفاء واللّام ، معتلّ العين واللّام ، وهركدام از جهت واوى ويائى چهار صورت ميباشد : يا هردو واو يا هردو ياء ، يا اول واو ودوم ياء ، يا برعكس ، وكلمه اى كه هرسه حرفش علّة باشد اصطلاحا لفيف نميگويند ، ولفيف در رباعىّ هم تصوّر دارد ، لكن بحث را در ثلاثى قرار داده اند ، زيرا در رباعىّ اندك است ، ومورد اعلال هم واقع نميشود ، ولفيف از لفّ است ، ولفّ بمعنى جمع وخلط آمده ، گويند : طعام لفيف ، يعنى طعامى كه از چند چيز مخلوط است ، در قرآن آمده («فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً :) چون وعده آخرت رسد آوريم شما را در حالى كه مجتمع وبهم آميخته هستيد ـ سورة الاسراء ـ ١٧ ـ آيه ١٠٤» واين گونه كلمه را لفيف گويند زيرا از حرف صحيح وغير صحيح مخلوط است ، وغالبا از واو وياء وحرف ديگرى مجتمع ومخلوط گرديده.
(معتلّ الفاء والعين)
از اين قسم لفيف فعل نيامده جز يك يا دو مورد ، واسم هم چندان نيست مگر چند كلمه اى كه برخى از آنها را مذكور ميداريم.