يافت ميشود.
(كلمات المعانى)
الفاظى است كه دلالت بر حالت درونى انسان ميكند ، وآنها را كلمات المعانى مينامند ، وبعضى آنها را اسم فعل محسوب داشته اند مانند :
١ ـ «افّ» كلمه كراهت است ، گوينده اين كلمه ، كراهت درونى خود را نسبت به چيزى اظهار مينمايد ، در قرآن است : «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُما : پدر ومادرت را افّ مگو وبا آنها به درشتى سخن مگو ـ الاسراء ـ ١٧ ـ ٢٣» يعنى اظهار كراهت وناراحتى نسبت به گفتار وكردارشان منما ، ودر اين كلمه چند لغت است : با تشديد وبى تشديد ، هريك با كسرة يا فتحة يا ضمّة يا سكون ، هريك با تنوين وبى تنوين ، وگاهى حركت آخر اشباع ميشود ، وگاهى هاء سكت به آخرش ملحق مينمايند.
٢ ـ «وى» كلمه تعجّب است ، وبعضى گفته اند كلمه تنبّه است ، در قرآن آمده : («وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ :) شگفتا گو يا رستگار نميشوند كافران ـ القصص ـ ٢٨ ـ ٨٢» اين سخن كسانى است كه آرزوى ثروت قارون را داشتند پس از آنكه به دعاء موسى عليهالسلام خودش وثروتش به زمين فرورفت ، واين كلمه در فارسى «وا» گفته ميشود با كشش الف.
٣ ـ «هى» نيز كلمه تعجّب است ، وبعضى گفته اند كلمه تاسّف واندوه است ، وبا اين تركيب استعمال ميشود : «يا هى مالى : اى شگفتا مرا چه ميشود».