است كه آن را در فارسى كلنگگويند" و" خبرنج : نرم ونازك".
٢ ـ «فعللل» مانند «قذعمل : شتر درشت هيكل» و «خبعثن هرچيز فربه».
٣ ـ " فعللل" مانند" قرطعب وقرطعن : چيزى كم يا زياد" اين چنين در بعضى كتابهاى صرف مذكور است ، ولى در بعضى از كتابهاى لغت" قرطعبة وقرطعبة وقرطعبة" با تاء موجود است ، و" جردحل : وادى ، يعنى زمينى كه ميان دو كوه يا دو تپه است ، وشتر بزرگ اندام".
٤ ـ «فعللل» مانند «جحمرش : پيرزن وزن زشت ومار درشت پوست» و «حندلس : شتر» ، وغير از اين چهار وزن اگر باشد عربى اصل نيست ، مانند «سقرقع : شرابى است مخصوص» كه معرّب «سكركه» ميباشد.
(ابنيه اسم خماسى مزيد فيه)
مانند «عضر فوط : چلپاسه نر» وچلپاسه را «مارمولك» گويند ، و «خزعبيل : بيهوده» و «قرطبوس به فتح قاف حادثه هولناك ، وبه كسر قاف : شتر بزرگچالاك» و «قبعثرى : بچه از شير گرفته لاغر يا شتر درشت اندام» و «خندريس : شراب كهنه» در شرح نظّام اين مثالها را آورده ، وگفته : براى خماسى مزيد فيه غير از اينها بنائى نيست ، وهرچه هست بر وزن يكى از اينها است.