كه علم است براى" ثعلب : روباه" واخطل كه علم است براى" هرّ : گربه «وذو النّاب كه علم است براى» كلب : سگ «وبرّة كه علم است براى» مبرّة : نيكى كردن «وسبحان كه علم است براى» تسبيح : تنزيه كردن «وفجار كه علم است براى» فجور : كار زشت كردن «وكيسان كه علم است براى» غدر : بى وفائى كردن «ويسار كه علم است براى» ميسرة : قماربازى كردن «وحماد كه علم است براى» حمد : ستايش كردن «وكسرى كه علم بود براى سلسله اى از پادشان قديم ايران» وقيصر كه علم بود براى «پادشاهان روم» وخاقان كه علم بود براى «پادشاهان ترك» وتبّع كه علم بود براى «پادشاهان يمن» ونجاشى كه علم بود براى «پادشاهان حبشة» وفرعون كه علم بود براى «پادشاهان قبط» ونعمان كه علم بود براى «پادشاهان حيرة» وامّ قشعم كه علم است براى «موت : مرگ» وامّ صبور كه علم است براى «امر شديد : حادثه سخت ناگوار»
(تقسيم چهارم)
اسم يا معرب است يا مبنىّ ، معرب يا منصرف است يا غيرمنصرف ، ونيز معرب يا لفظىّ است يا تقديرىّ است يا محلّىّ ، واعراب اختلاف آخر كلمة است در اثر عوامل ، ومبنىّ يا اصلىّ است يا عارضىّ ، وبناء عدم اختلاف آخر كلمة است گرچه عواملى باشد ، ومعرب ومبنىّ در فعل نيز هست ، چه فعل مضارع معرب است ، ولى حرف هرچه هست مبنىّ است ، وتفاصيل اينها در علم نحو مذكور است ، زيرا اعراب وبناء در آخر كلمة در صورتى است كه از كلمه كلام تركيب شود ، واحكام