ارضى ، اعدى ، اصفى ، ارمى ، احلى ، اجلى ، اروى ، احيى" ودر مؤنثش اگر واو است قلب به ياء ميگردد ، والف تأنيث بصورت الف نوشته ميشود ، مانند" عليا ودنيا" كه در اصل" علوى ودنوى" بوده ، وآن مؤنث" اعلى وادنى" است ، ودو صيغه برخلاف قاعدة مطابق اصل استعمال شده ، وآنها" قصوى وحلوى" است ، ومذكرش" اقصى واحلى" ميباشد. وقاعدة آن است كه" قصيا وحليا" گفته شود ، واگر ياء است قلبى در كار نيست مانند" رميا وحيّا" ومعتل العين اگر ياء است در مؤنثش ضمّه فاء الفعل بمناسبت ياء قلب به كسرة ميگردد ، مانند" ليقى وضيزى" كه" ليقى وضيزى" بوده ، ومذكرش" اليق واضيز" است ، وبراى كثرت استعمال در" خير وشرّ" همزه تفضيل را حذف ميكنند ، واصل آن" اخير واشرّ" بوده.
(شرائط صيغه اسم تفضيل)
صيغه اسم تفضيل را چند شرط است :
١ ـ از افعال ناقصة وجامدة ساخته نميشود ، مانند «كان ليس ، صار ، بئس» پس گفته نميشود «اكون ، اصير ، اليس» مثلا ، برخلاف اسم فاعل كه «كائن وصائر» گفته ميشود.
٢ ـ حدث قابل تفضيل باشد ، پس از «مات» مثلا اسم تفضيل ساخته نميشود ، زيرا موت در همه يكسان است ، وتفاوت از جهت اسباب وزمان ومكان است ، چنانچه شاعر گفته :
«ومن لم يمت بالسّيف مات بغيره |
|
تنوّعت الاسباب والموت واحد» |