در اينها ميگوئى : «كلوىّ ، عبابيدىّ ، تجاليدىّ ، نسائىّ ، نسوىّ ، نسوانىّ ، اعرابىّ».
٣ ـ مفردى كه معنايش جمع است ، وآن را در اصطلاح اسم جمع گويند ، مانند" قوم : گروه ، معشر : جماعت ، جيش : لشگر ، رهط : دسته" در اينها گوئى : " قومىّ ، معشرىّ ، جيشىّ ، رهطىّ".
(شذوذات نسبت)
قاعدة در آن اسماء چنان است كه گفته شد ، ودر غير آنها تغييرى در كلمة داده نميشود ، وفقط ياء نسبت به اسم ملحق ميگردد ، مانند «نجفىّ ، طهرانىّ ، اسدىّ ، علمىّ ، كتابىّ ، محمّدىّ ، قمرىّ ، شمسىّ».
لكن در كلماتى برخلاف قاعدة آمده ، وآنها عبارت است از :
«انافىّ» در نسبت به انف ، ولى در صورتى كه بزرگ باشد.
«اموىّ» در نسبت به اميّة ، وگويا در نسبت اصلش رعايت شده ، زيرا تصغير امة است ، و «اموىّ» نيز گفته ميشود.
«بهرانىّ» در نسبت بهراء : قبيله ايست.
«بدوىّ» در نسبت بادية : بيابان.
«تيملىّ» در نسبت تيم اللّات : قبيله ايست.
«جمّانىّ» در نسبت جمّة : ميان سر در صورتى كه بزرگ باشد
«جذمىّ» در نسبت جذيمة : قبيله ايست ، و «جذمىّ» نيز گفته ميشود.
«جلولىّ» در نسبت جلولاء : دهى ميان بغداد وخانقين.
«حرورىّ» در نسبت حروراء : دهى است نزديك كوفة كه خوارج