«نعم ، ينعم ، انعم ، نعمة ومنعما : خوش بودن»
" بئس ، يبئس ، ابئس ، بوءسا وبوءسا وبئيسا وبوءسى : نيازمند شدن".
لكن لغت فصيح در اين مثالها از باب «فعل يفعل» است ، چنانچه در قرآن قرائت شده وچند مثال ديگر از اين باب ميباشد كه در تقسيم چهارم مذكور خواهد شد.
(٦)
(باب فعل يفعل)
از اين باب هرفعلى آمده لازم است ، واز پنج باب ديگر ، هم لازم وهم متعدى آمده ومعنى فعل لازم ومتعدّى در تقسيم هفتم معلوم ميگردد ، ونيز از جهت معنى غالبا مصادرى كه در اين باب آمده دلالت بر صفات ثابته ميكند.
وبطور كلى مصادرى كه از آنها صيغه فعل بناء ميشود از جهت معنى سه قسم است :
١ ـ مصادرى كه دلالت بر فعل صادر مينمايد ، مانند" ذهاب : رفتن «ضرب : زدن» «قتل : كشتن» «اكل : خوردن» «جلوس : نشستن»
٢ ـ مصادرى كه دلالت بر صفت زائل مينمايد ، مانند" جوع : گرسنه شدن «» شبع : سيرشدن «» سقم : مريض شدن «» خجل : شرم نمودن"" خوف : ترسيدن" واين معانى همان عوارض است كه در باب" فعل يفعل" گفته شد.