(مسائل التّمرين)
وآن چنان است كه مادّه كلمه اى را به هيئت كلمه ديگر درآورند ، ورعايت حروف اصلى وزيادة را چنانچه گفته ميشود بنمايند ، پس تغييرى مانند اعلال وادغام وغير آن اگر لازم باشد در آن انجام دهند ، سپس به آن كلمه تكلّم نمايند ، وكلمه اول را اصل ومبنى منه وكلمه دوم را فرع ومبنىّ گويند ، واين عمل را استادان از شاگردان براى تمرين وروان شدن در صيغه سازى پرسش مينمايند ، ودر پرسش مثلا چنين ميگويند : «كيف تبنى من ضرب مثل دحراج» شاگرد بايد بگويد : «ضرباب» وشرائط اين عمل چند چيز است :
١ ـ هردو از يك مادّه نباشند ، زيرا آن اشتقاق است كه قواعدش در مباحث گذشته بيان شد ، فلذا نميپرسند «كيف تبنى من عرف مثل عارف».
٢ ـ هيئت هردو نيز يكى نباشد ، پس نميپرسند «كيف تبنى من خرج مثل نصر» زيرا فائده اى ندارد.
٣ ـ حروف فرع از اصل كمتر نباشد ، زيرا آن هدم كلمة است نه بناء ، پس گفته نميشود «كيف تبنى من دحرج مثل نصر» مگر آنكه پس از اعلال كمتر شود ، چنانچه گوئى : «كيف تبنى من قضى مثل عضد» جواب «قض» است ، زيرا ميشود قضى ، ضمّه ضاد بمناسبت ياء قلب به كسرة ، سپس اعلال قاض انجام ميشود قض ميگردد.
٤ ـ اگر اصل وفرع در عدد حروف اصول اختلاف دارند بايد