و «زيد جلس : زيد نشست» و «زيد اجلس : زيد نشانيد».
و «زيد هلك : زيد تباه شد» و «زيد اهلك : زيد تباه كرد».
و «الحجر سقط : سنگ افتاد» و «زيد اسقط : زيد انداخت».
ودر تقسيم هفتم تفصيلى درباره تعديه خواهد آمد ، وباب افعال غالبا براى تعديه است ، وبراى معانى ديگر كم است.
(٢ ـ تعريض)
تعريض آن است كه انسان بخواهد چيزى را در معرض كارى قرار دهد ، چنانچه انسان بخواهد متاعى را در معرض فروش گذارد ، وباب افعال به اين معنى متعدّى است ، يعنى فاعل ومفعول ميگيرد ، وآن چيز كه در معرض گذاشته مفعول فعل ميشود ، وآن كار ماده فعل است مانند :
«زيد اباع كتابه : زيد در معرض فروش گذاشت كتابش را» واگر بخواهى بگوئى فروخت ، از باب ثلاثى مجرد ميآورى وميگوئى : «زيد باع كتابه : زيد فروخت كتابش را»
«زيد اقتل رجلا : زيد در معرض كشتن آورد مردى را» واگر بخواهى بگوئى كشت ، ميگوئى : «زيد قتل رجلا : زيد كشت مردى را»
واگر بيان اين معنى را بخواهى با ماده تعريض بنمائى بايد ماده آن فعل را با لام جر پس از مفعول بياورى ، پس ميگوئى : «زيد اعرض كتابه للبيع : زيد در معرض آورده كتابش را براى فروش» در اين صورت «عرّض» از باب تفعيل فصيح تر است ، همچنين مثال دوم.
(٣ ـ وجدان الصّفة)
وجدان بمعنى يافتن است ، ويافتن دو گونه است : يافتن چيزى