را بچينند" وثلاثى مجردش چنان است كه در" حصد" گفته شد.
«تنتج الفرسة : وقت نتيجه دادن آن ماده اسب ميرسد» واگر خواستى بگوئى نتيجه داد ، يعنى زائيد از ثلاثى مجرد ميآورى.
(٧ ـ نسبت فعل به غير فاعل)
يعنى فعلى كه براى فاعلى است به غير نسبت داده ميشود ، ولى شرطش آن است كه فاعل متعلّق به آن غير باشد ، در اين صورت از باب افعال ميآورند ، واگر فعل به خود فاعل نسبت داده شود از ثلاثى مجرد آورده ميشود ، واستعمال فعل باين گونه در باب افعال مفعول نميگيرد ، گرچه ثلاثى مجردش متعدّى باشد ، مانند :
«اجرب الرّجل : آن مرد شترش يا گوسفندش جرب گرفت» جرب : گرى پوست بدن است ، واگر جرب را به خود حيوان نسبت بدهى ، ميگوئى : «جرب ، يجرب ، جربا»
«انحز زيد : زيد شترش نحاز گرفت» نحاز مرضى است در شش شتر كه بسبب آن سرفه ميكند ، واگر خواستى به خود شتر نسبت بدهى همان ماده را از باب «فعل يفعل» يا «فعل يفعل» ميآورى.
«احال القوم : آن گروه مردم در حيواناتشان حوول واقع شده» حوول وحيال : نازائيدن حيوان است ، واگر به خود حيوان نسبت بدهى ميگوئى : «حال ، يحول»
«اهزلنا : هزال به چهار پايان ما افتاد» هزال : لاغرى است واگر به فاعلش نسبت دهى ميگوئى : «هزل ، يهزل ، هزلا».
«احررت : شترم حرّة زده شد» واگر بخواهى فعل را به شتر