«ابرقت القافلة وارعدت وامطرت واراحت : قافله را برق ورعد ومطر وريح برخورد كرد» مطر : باران ، وريح : باد است.
«اغدّ البعير : شتر را غدد رسيد» غدد : طاعونى است كه شتر ميگيرد وميميرد.
ومعنى «اصابة» در فعل ثلاثى مجرد نيز بسيار استعمال ميشود ، ولى بصيغه مجهول ، چنانچه در كتابهاى لغت مشهود است وبيان صيغه مجهول در تقسيم هشتم خواهد آمد.
(٩ ـ واجديّة)
يعنى داراشدن فاعل چيزى را ، وآن چيز را ماده فعل قرار ميدهند ، وباب افعال به اين معنى متعدى نيست ، مانند.
«اثمر الشّجر : درخت داراى ثمر شد» ثمر : ميوه است ، در قرآن درباره درخت ميوه فرمود : («كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ :) بخوريد از ميوه اش چون داراى ميوه شد ـ انعام ـ ٦ ـ ١٤١»
«اورق الشّجر : درخت داراى ورق شد» ورق : برگ است.
«اشوك الشّجر : درخت داراى شوك شد» شوك : خار است.
«اخوص النّخل : درخت خرما داراى خوص شد» خوص : برگ ـ خرما است.
«اطلع النّخل واخلّ وابلح وابسر وارطب : درخت خرما داراى طلع وخلال وبلح وبسر ورطب شد» طلع : شكوفه خرما ، خلال : غوره خرما كه سبز تيره است ، بلح : غوره خرما كه قدرى كشيده ورنگش باز شده ، بسر : غوره خرما كه رنگش زرد وشيرين شده ، رطب :