ابهام وناخوانى كتاب. است ، وبرطرف كردنش به آن است كه نقطه وحركات بر حروف گذاشته شود تا ابهامش برطرف وخوانا شود.
«اطلبت زيدا : طلب كردن زيد را برطرف كردم» يعنى : حاجتى كه در طلبش بود برآوردم.
«افزعت زيدا : فزع زيد را برطرف كردم» فزع : بيمناكى است كه در اثر آن بكسى پناهنده شود.
«اسررت الامر : سرّ كار را برطرف كردم» سرّ : پوشيده بودن است.
وعجيب آن است كه همين ماده ها از باب افعال بمعنى ايجابى آمده است ، واين از قبيل لغت ضد است ، چنانچه ميگوئى.
«اشكيت زيدا : زيد را شاكى وگله مند كردم» وديگر مثالها نيز بر اين منوال است.
(١٢ ـ اتيان الشّىء)
اتيان : آوردن چيزى وانجام دادن كارى است ، واين معنى در باب افعال چنان است كه فاعل چيزى آورد يا كارى انجام دهد كه متّصف به ماده فعل است ، وباب افعال به اين معنى متعدى نيست ، مانند :
«اكاست المرئة : آن زن فرزندى با كياست آورد» كياست : هوشمند بودن است