و «جذب» «اجتذب» ميگردد ، واگر آن عمليات شود «جذّب ، يجذّب ، جذّب ، جذّابا : سوى خود كشيدن» ميشود.
و «لزق» «التزق» ميشود ، وبا آن عمليات «لزّق ، يلزّق ، لزّق ، لزّاقا : چسبيدن» ميگردد.
و «جسر» «اجتسر» ميشود ، وبا انجام آن اعمال «جسّر يجسّر ، جسّر ، جسّارا : عبوركردن» ميگردد.
و" نشر"" انتشر" ميشود ، واگر آن اعمال انجام گردد نشّر ، ينشّر ، نشّر ، نشّارا : گسترش يافتن" ميشود.
و «خصم» «اختصم» ميگردد ، وبا انجام آن كارها «خصّم يخصّم ، خصّم ، خصّاما : دشمنى ورزيدن» ميشود.
ودر قرآن است («وَهُمْ يَخِصِّمُونَ :) وآنان با يكديگر دشمنى ميورزند».
و «بضع» «ابتضع» ميگردد ، وبا آن كارها «بضّع ، يبضّع ، بضّع ، بضّاعا : آشكار شدن» ميشود.
و «قطع» «اقتطع» ميگردد ، وبا انجام آن اعمال «قطّع ، يقطّع ، قطّع ، قطّاعا : جداكردن» ميشود.
و «نظم» «انتظم» ميگردد ، وبا آن اعمال «نظّم ، ينظّم ، نظّم ، نظّاما : آراستن» ميشود.
(تذكّر)
عمل به اين قاعدة لازم نيست ، بلكه جائز است ، ومثالهايش در كلام عرب نادر است ، برخلاف آن سه قاعدة كه لازم است ، و