معذور نداشت"
و «اعترفت مولاى : از آقايم معرفت طلبيدم» واين فعل را معانى ديگرى نيز هست.
و «اكتدّنى زيد زيد از من كدّ خواست» كدّ : شدّت عمل است ، واين معنى ششم از باب افتعال معنى باب استفعال است كه خواهد آمد.
(٧ ـ استعمال)
استعمال : بكار زدن است ، يعنى فاعل ماده اى كه فعل از آن مشتقّ شده بكار زند ، مانند.
«اظّفرت الهرّة : گربه ظفرش را بكار زد» ظفر : ناخن است ، يعنى : پنجه زد.
«استلم الحاجّ : حاجّ سلمة را بكار زد» سلمة : سنگ است ، يعنى : حجر الاسود را دست ماليد وبوسيد.
از امير المؤمنين عليهالسلام روايت شده كه حجر الاسود پيش از خلقت آدم عليهالسلام فرشته اى بود ، خداى متعال پيمان بندگان را در عالم ذرّ در طومارى ثبت نمود ودر دهان آن فرشته گذاشت ، سپس او را بصورت سنگى كرد ودر زمين قرارش داد ، دستور الهى است كه حاجيان در طواف كه به او ميرسند او را دست بمالند وببوسند ، ودعاء پيمان عالم ذرّ را بخوانند.
(٨ ـ مطاوعة)
معنايش در باب انفعال گفته شد ، وآن را اقسامى است كه اكنون