كردن «به اين قاعده ، اظّلّم ، يظّلّم ، اظّلّم ، اظّلّما» ميشود.
(معانى باب تفعّل)
«تاء» تفعل وتكرار عين الفعل بر يكى از اين معانى دلالت دارد.
(١ ـ مطاوعة)
واين باب مطاوع باب تفعيل است ، مانند :
«علّمت زيدا فتعلّم : زيد را آموزيدم پس آموخت»
«طهّرت ثوبى فتطهّر : جامه ام را پاك كردم پس پاك شد» «فرّقت القوم فتفرّقوا : آن گروه را پراكنده كردم پس پراكنده شدند»
(" فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى :) يادآورى كن اگر يادآورى سود دهد ، كسى كه ميترسد يادآور شود ـ اعلى ـ ٨٧ ـ ١٥ ـ " سيذّكّر" مطاوع" فذكّر" است.
(٢ ـ تكلّف)
تكلف : خود را به رنج انداختن است ، ومقصود در اينجا : بخود بستن فاعل است چيزى را كه واقعيّت ندارد ولى ميخواهد كه واقعيتى پيدا نمايد ، ومناسبت اين معنى با معنى لغوىّ آن است كه فاعل خود را در اين خواستن وبخود بستن به رنج ومشقّت مياندازد مانند :
«تحلّم زيد : زيد تحلّم كرد» يعنى حلم را بخود گرفت ، ولى درواقع صفت حلم را ندارد ، حلم : خوددارى كردن از پرخاش