وكارهائى كه شجاعان ميكنند انجام داد ، ولى شجاع نيست ، شجاعت : بهراسيدن از اقدام در عملى كه محبوب خداست ، واگر بهراسد جبان است ، واگر اقدام نمايد در عمل خطرناكى كه محبوب خدا نيست متهوّر است ، وجبن وتهوّر هردو ناپسند است ، وتشجّع اگر ادامة داده شود صفت شجاعت حاصل ميشود.
«تصبّر داود : داود تصبّر كرد» يعنى شكيبائى به خود گرفت ولى صفت صبر را دارا نيست ، وتصبّر از صبر افضل است زيرا نتيجه صبر را دارد به اضافه مجاهده نفس.
وبعضى ادباء اين معنى (تكلّف) را تشبّه" تعبير كرده اند زيرا تكلّف كننده خود را مانند واقعيّت دار مينماياند.
(٣ ـ تدريج)
تدريج از درجة مشتقّ است ، ودرجة در لغت : پله است ، وتدريج : هرگونه عملى است كه چند دفعة پى در پى صورت گيرد ويك عمل محسوب شود ، مانند بالا رفتن سوى بام از پله هاى متعدّد كه يك عمل محسوب است ، ولى حركاتى است كه به تدريج انجام ميشود ، برخلاف آنكه مثلا كسى به يك پرش بر بالاى بام قرار گيرد ، مانند :
«يتجرّع زيد الماء : زيد آب را تجرّع ميكند ، يعنى به جرعه هاى متعدّد ميآشامد ، ثلاثى مجردش» جرع ، يجرع ، جرعا : فرو بردن چيز روانى در گلو ، وجرعة : يك بار فرو بردن است ، پس اگر كاسه آبى را مثلا يك باره فرو برد «جرع» است ، وچند بار پى