عزيز من ، جواب است اين نه جنگ است |
|
كلوخ انداز را پاداش سنگ است |
رحم الله امرأ عرف قدره ولم يتعدّ طوره. نهايت مرتبه بى حيائى است كه نفوس معطّله وهويّات هيولانيّه در برابر عقول مقدّسه وجواهر قادسه به لاف وگزاف دعوى بى معنى برخيزند.
اين قدر شعور بايد داشت كه سخن من فهميدن هنر است ، نه با من جدال كردن وبحث نام نهادن ؛ چه معيّن است كه ادراك مراتب عاليه وبلوغ به مطالب دقيقه كار هر قاصر المدركى وپيشه هر قليل البضاعتى نيست ، فلا محاله ، مجادله با من در مقامات علميّه از بابت قصور طبيعت خواهد بود ، نه از بابت دقّت طبع. مشتى خفّاش همّت كه احساس محسوسات را عرش المعرفه دانش پندارند واقصى الكمال هنر شمرند با زمره ملكوتيّين كه مسير آفتاب تعلّقشان بر مدارات انوار عالم قدسى باشد لاف تكافو زنند ودعوى مخاصمت كنند روا نبود ودر خور نيفتد. وليكن مشاكسه وهم با عقل ومعارضه باطل با حق وكشاكش ظلمت با نور منكرى است نه حادث وبدعتى است نه امروزى. وإلى الله المشتكى ، والسّلام على من اتّبع الهدى.
وإذا أتتك مذمّتى من ناقص |
|
فهى الشّهادة لى بأنّى كامل |
خاقانى آن كسانى كه طريق تو مى روند |
|
زاغند وزاغ را روش كبك آرزوست |
گيرم كه مارچوبه كند تن به شكل مار |
|
كو زهر بهر دشمن وكو مهره بهر دوست |
(١١)
نامه ملّا عبد الله شوشترى به ميرداماد
قال : وكتب المولى عبد الله هذا في جوابه : «جانا ، سخن از زبان من مى گويى. رحم الله امرأ عرف قدره. بدا به حال كسى كه من أرسل إليه را از نفوس معطّله بشمارد ودعوى اسلام كند.
(محمّد باقر خوانسارى ، روضات الجنّات ، ج ٤ ، ص ٢٤٢ ، كتابخانه آستان قدس ، مجموعه ، ش ٥٤٢).
تذكره : در عالم آراى عباسى ، ج ٢ ، ص ٨٥٩ ، اين عبارات آمده است :
ديگرى از متوفاها افضل الفقهاء والمجتهدين في زمانه ، مولانا عبد الله شوشترى