فأين هذه الكتب ، و أين علومها و عالموها ، و مع ذلك كيف يمكن الإحاطة و الإحصاء ؟!
و يؤيد ـ أيضاً ـ هذا المقال ما حكاه بعض الأعلام عن خط السيى صفي الدين بن معد الموسوي بالفارسية ما لفظه : عدد رجال و رواتي كه در فهرست نجاشي نقل شىه هزار و دويست و شصت و پنج نفر است ، كه أز جملة آنها دوزنست كه هريك أز دوزنرا كتاب مؤلفى است ، و عدد كتابها ئيكه أز أنها ىر اين فهرس اسم برده شده چهار هزار و ششصد و شصت و يك است ، و حال آنكه أز آنكسانيكه در اين فهرس اسم برده شده است كسى است كه كتاب و تأليفى نداشته ة نيست ، اين مؤلفات و تصانيف كه أنها را نجاشي ذكر كرده است در كتاب خود تمام تصانيف أشخاص صاحب تأليف مذكور در آنكتاب ، بلكه هر قدر كه نجاشي أز كتابهاي آنها دانسته در فهرس اسم برده .
و در ميان آن جماعت كسي هست كه تقريباً مؤلفات اُو پانصد جلد ميرسد ، و مع ذلك نجاشي ده تاى أز آنمؤلفاترا اسم برده و اين نسبت مگر آنكه بهمان قدر كه در خزانه كتب اُو ياراويانى كه بحجة او گفته اند واقف شده ، و مؤلفين أز إماميه منحصر باين أشخاص كه در فهرس نام برده شده نيست ، بلكه نسبت إيشان با جميع مؤلفين و مصنفين أز طائفه إماميه نيست مگر مثل نسبه قطره بدريا ، و نسبه لمعه أز فجر ، و نسبه شظيه أز قلم ، و نسبه يكنفر باطائفه أز عرب و عجم ، و أكر كسي احصاء مشار إليهم و عدد ضبط آنهارا و آنجه را كه تأليف نموده اند در اُمور دنيا و دين و مصالح آخرت و اولى قصد كند مثل كسي است كه رمال را قاصد شمردن باشد ، و يا جبال را طالب سنجيدن ، و يا تراب را شائق كيل كردن ، و يا أز سراب مائل آب أشاميدن ، و خدا توفيق دهند است مرانچه را كه موهبت فرموده است أز جنس هداية و أز جمله چیزهائيكه ميخندد بآن ثكلى قول بعضى أز خصوم طائفه إماميه است كه گفته : اين طائفه را تصنيف و تأليفي نيست مگرمصباح شيخ طوسى و أدعيه