فيه وى سه باب است (١).
باب تَفَعْلُل ، تَفَعْلَلَ يَتَفَعْلَلُ تَفَعْلُلاً چون تَدَحْرَجَ يَتَدَحْرَجُ تَدَحْرُجاً و در ماضى اين باب يك حرف زايد است.
باب اِفعنلال ، اِفْعَنْلَلَ يَفْعَنْلِلُ اِفعِنْلٰالاً چون اِحْرَنْجَمَ يَحْرَنْجِمُ اِحْرِنْجٰاماً.
باب اِفْعِلْلٰال ، اِفْعَلَلَّ يَفْعَلِلُّ اِفْعِلْلٰالاً چون اِقْشَعَرَّ يَقْشَعِرُّ اِقْشِعْرٰاراً و در ماضى هر يك از اين دو باب دو حرف زايد است.
فصل :
بدانكه اسم بر دو قسم است : مصدر و غير مصدر ، مصدر آن است كه در آخر معنى فارسى وى تا و نون يا دال و نون باشد مثل القَتْل ( به معنى كشتن ) و الضّرب ( به معنى زدن ) و فعل ماضى و مضارع و امر و نهى و اسم فاعل و اسم مفعول و اسم آلت و اسم زمان و مكان همه از مصدر مشتقّاند.
فصل :
باب فَعَلَ يَفْعُلُ النّصر ( يارى كردن ) ماضى وى ، چهارده مثال بود شش مغايب و مغايبه را بود و شش مخاطب و مخاطبه را و دو حكايت نفس متكلّم را. آن شش كه مغايب را بود سه مذكّر را بود و سه مؤنّث را ، آن سه كه مذكّر را بود چون : نَصَرَ نَصَرٰا نَصَرُوا و آن سه كه مؤنّث را بود چون : نَصَرَتْ نَصَرَتٰا نَصَرْنَ و آن شش كه مخاطب را بود سه
____________________________
(١) فعل مجرّد (ثلاثى ، رباعى) از مصدر ، و مصدر مزيد فيه ، از فعل ، مشتق و گرفته مى شود.