به التقاى ساكنين بيفتاد تَعَلْوَونَ شد. واو حرف علّة متحرّك ماقبل حرف صحيح ساكن ، حركت واو را نقل كرديم به ماقبل ، واو در موضع حركت بود ، ماقبل مفتوح قلب كرديم به الف تَعَلاوْنَ شد ، نيز التقاء ساكنين شد ميانه الف و واو ، الف را به جهت التقاء ساكنين حذف كرديم تَعَلَوْنَ شد. بعد از آن امر حاضر بنا كرديم تاء كه حرف مضارع بود از اولش انداختيم ، نظر كرديم به ما بعد حرف مضارع ، متحرك بود به همان حركت امر بنا كرديم و نون آخر به وقفى افتاد عَلَوْ شد. مؤكد كرديم به نون تأكيد ثقيلة ، چون نون ثقيله آمد التقاى ساكنين شد ميانه واو و نون ، واو نمى افتاد زيرا كه علامت جمعيت است و نون نمى افتاد زيراكه علامت تأكيد است ، لا بد واو را از جنس خود حركت داديم عَلَوُنَّ شد (١).
رَيَيَىَّ : تثنيه مؤنّث ، اصلش رَيَيانِ ، مضاف شد به سوى ياء متكلم ، نون اعرابى افتاد رَيَياىِ شد ، در حالت نصب الف بدل بياء شد و ياء در ياء ادغام شد رَيَيَىَّ شد (٢).
مُسْلِمىَّ : صيغه جمع مذكّر سالم مضاف به سوى ياء متكلم است. در اصل مُسْلِمُونَ بود ، اضافه شد به سوى ياء متكلم ، نون اعرابى افتاد مُسْلِمُوى شد. چون واو و ياء در يك كلمه جمع بود وسابق آنها ساكن بود ، واو
____________________________
(١) ما تنها يك تاء را مى توانيم حذف كنيم نه اين كه اوّل يك تاء را چون دو تاء جمع شده و سپس تاى ديگر را براى امر.
(٢) حق اين است كه رَيَيانِ رَيّانِ شود بنابر اين صيغه رَيَّىَّ مى شود ، ضِمن اين كه ريّان صفت مشبّهه است ومفرد ونون نون تثنيه نيست.