نوشته مى شود به حكم وقف.
فَلْيَدْعُ ناديهَ : در اصل يَدْعُو بود ، چون لام امر غايب بر سرش لاحق شد از آخرش به عوض حركت ، حرف انداخت لِيَدْعُ شد. و چون فاء عاطفه بر سر لام امر داخل شد حركت لام بدرج افتاد فَلْيَدْعُ شد. نادِيَهْ ، النادى المجلس و ضمير غايب راجع است به ابى جهل لعين ، يعنى اگر باز نايستد ابو جهل از كردار خود هر آينه فرا مىگيرم موى پيشانى او را و مىكشيم او را بسوى جهنم مثل موى پيشانى دروغ گوينده و خطا كننده.
لا تَقْفُ : در قرآن مجيد در سوره بنى اسرائيل : وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ (١) ، مفرد مذكر مخاطب است از فعل نهى ، در اصل تَقْفُو بود مثل تَدْعُو ، لاء ناهيه بر سرش داخل شد و آخرش را مجزوم كرد. واو حرف عله به عوض حركت از آخرش افتاد وَلا تَقْفُ شد مثل لا تَدْعُ كه در اصل تَدْعُو بود ، يعنى تابع مشو به آنچه نيست تو را به آن علم ، يُقالُ قَفَوْتُهُ اَىْ تَبَعْتُهُ.
والسلام على من اتبع الهدى
____________________________
(١) سورة الإسراء : ٣٦.