تصديق به آن كه عالم حادث است حاصل مى شود.
فصل :
بدان كه امتياز آدمى از ساير حيوانات به آن است كه وى مجهولات را از معلومات به نظر و فكر حاصل مى تواند كرد به خلاف ساير حيوانات پس بر همه كس لازم است كه طريق فكر و نظر و صحّت و فساد آن را بشناسد كه تا چون خواهد مجهولات تصوّرى يا تصديقى را از معلومات تصوّرى يا تصديقى بر وجه صواب حاصل كند تواند كرد ، مگر آن كسانى كه مؤيَّد باشند من عند الله بنفوس قدسيّه كه ايشان را در دانستن چيزها احتياج به نظر و فكر نباشد.
فصل :
بدان كه در عرف علماىِ اين فنّ آن تصوّرات مرتّبه كه مُوصل مى شوند به تصوّر ديگر آن را معرّف وقول شارح خوانند ، وآن تصديقات مرتّبه كه موصل شوند به تصديق ديگر آن را حجّت و دليل خوانند. پس مقصود در اين فنّ دانستن معرّف و حجّت بود ، و شكّى نيست كه معرّف و حجّت فى الحقيقة معانى اند نه الفاظ ، مثلاً معرّف انسان ، معنى حيوان ناطق است نه لفظ آن ، و حجت و دليل حدوث عالم ، معانى قضاياى مذكوره است نه الفاظ آنها ، پس صاحب اين فنّ را بالذات احتياج به الفاظ نيست ليكن چون تفهيم و تفهّم معانى موقوف به الفاظ و عبارات است از اين جهت واجب شد بر وى كه نظر كند به حال الفاظ به اعتبار دلالت آنها بر معانى.
* * *