تصديق نيست بلكه شرط تصديق است.
فصل :
بدان كه تصوّر بر دو قسم است : يكى آن كه در حصول وى احتياج نباشد به نظر و فكر چون تصوّر حرارت وبرودت و سياهى و سفيدى و مانند آن و اين قسم را تصوّر ضرورى و بديهى خوانند.
دوّم آن كه در حصول وى احتياج باشد به نظر و فكر چون تصوّر روح وملك وجنّ و امثال آن و اين قسم را تصوّر نظرى و كسبى خوانند.
وبر همين قياس تصديق نيز بر دو قسم است ، يكى ضرورى كه در حصول وى احتياج به فكر و نظر نباشد چون تصديق به آن كه آفتاب روشن است و آتش گرم است و نظاير آن.
دوّم تصديق نظرى كه محتاج باشد به نظر و فكر چون تصديق به آن كه صانع موجود است و عالم حادث است و غير آن.
فصل :
بدان كه تصوّر
نظرى را از تصوّر ضرورى و همچنين تصديق نظرى را از تصديق ضرورى حاصل مى توان كرد به طريق فكر و نظر و آن عبارت است از ترتيب تصوّرات يا تصديقات حاصله بر وجهى كه مؤدّى
شود به حصول تصوّرى يا تصديقى كه حاصل نبوده باشد چنانكه تصوّر حيوان را با تصوّر ناطق جمع كنى و گويى حيوان ناطق ، از اينجا تصوّر انسان كه حاصل نبوده باشد حاصل مى شود. و چنانكه تصديق به آن كه عالم متغيّر است با تصديق به آن كه هر چه متغيّر است حادث است جمع كنى و گويى «العالَم متغيّر و كُلّ متغيّر حادث» از اين جا