دلالت نكند بالذات ، چون تمنِّى و ترجِّى و تعجّب و نداء و مانند آن و اين قسم از معناى انشاء ، در محاورات معتبر است.
و غير تامّ آن است كه بر وى سكوت صحيح نباشد و اين قسم منقسم مى شود به تركيب تقييدى كه جزء ثانى در وى قيد جزء اوّل باشد ، خواه به اضافه چون «غلام زيد» و خواه به وصف چون «حيوان ناطق» ( و اين عمده است در باب تصوّرات ) و تركيب غير تقييدى آن است كه در وى جزء دوّم قيد اوّل نباشد ، چون فى الدار و خمسة عشر.
فصل :
ادراك معانى الفاظ مفرده و ادراك معانى مركّبات غير تامّه و ادراك معانى مركّبات تامّه انشائيّه مجموع تصوّر باشد. و ادراك معانى خبر و قضيّه تصديق باشد.
اين است مباحث الفاظ چنانكه مناسب اين مقام است. و چون تصديق موقوف بود بر دانستن تصوّرات از اين جهت بيان احوال تصوّرات را مقدّم داشتيم بر تصديقات.
فصل :
هر چه در ذهن
متصوّر شود ، اگر نفسِ تصوّر وى مانع باشد از وقوع شركت بين كثيريْن ، آن را جزئى حقيقى خوانند چون زيد. و اگر نفس تصوّر وى مانع نباشد از وقوع شركت بين كثيرين ، آن را كلّى خوانند چون مفهوم انسان. و هر يك از اين كثيرين را فردِ آن كلّى خوانند و جزئى اضافى وى نيز خوانند. و جزئى اضافى شايد كه جزئى حقيقى باشد چون «زيد» قياس به انسان ، و شايد كه كلّى باشد فى نفسه و