و مصدر وى دائماً بر وزن تفعلة آيد و گاه باشد كه بر وزن تفعيل آيد به جهت ضرورت چون شعر :
فَهِىَ تُنَزِّى دَلْوَها تَنْزِيّاً |
|
كما تُنَزِّى شَهْلَةٌ صَبِيّاً |
و مهموز هر باب همچون صحيح آن باب باشد چنانكه دانسته شد و لفيف مفروق و مقرون ، حكم ناقص دارد چون وَصّىٰ يُوَصِّى تَوْصِيَةً و طَوّىٰ يُطَوّى تَطْويَةً.
باب مفاعله : اصل اين باب آن است كه در ميان دو كس باشد يعنى هر يك به ديگرى آن كند كه ديگرى با وَىْ چنين كند لكن يكى در لفظ فاعل و ديگرى مفعول باشد چون ضٰارَبَ زَيْدٌ عَمْراً و شايد كه بَيْن اثْنَيْن نباشد چون سافَرْتُ دهراً و عٰاقَبْتُ اللُّصَّ.
و مصدر اين باب بر وزن مفاعله و فِعٰالاً و فيعٰالاً آيد چون قٰاتَلَ يُقٰاتِلُ مقٰاتلةً قِتٰالاً و قيتٰالاً و صحيح و مثال و اجوف اين باب بر يك قياس آيد چون ضارَٰبَ و وٰاعَدَ و قٰاوَلَ.
ناقص يٰايى «المُرٰامٰاة : با يكديگر تير انداختن» رٰامىٰ يُرٰامِى مُرٰامٰاةً المُرٰامِى المُرٰامىٰ رٰامِ لٰا يُرٰامِ و لفيف و ناقص و مهموز هر باب همچون صحيح آن باب است.
مضاعف «المُحٰابَّة وَالْحِبٰاب : با يكديگر دوستى كردن» حٰابَّ يُحٰابُّ مجهولان حُوبَّ يُحٰابُّ اصل معلوم يُحٰابِبُ و اصل مجهول يُحٰابَبُ بود بعد از ادغام هر دو يكسان شدند مگر در جمع مؤنث غايب و خطاب چون يُحٰابِبْنَ و تُحٰابِبْنَ و همچنين اسم فاعل و مفعول بر يك صورتند در