نظر كرديم به ما بعد حرف مضارع ، متحرك بود ، به همان حركت امر بنا كرديم و آخر را به صورت جزم درآورديم صِلْ شد. ماضى وى وَصَلَ ، مضارعش يَصِلُ مثل وَعَدَ ، يَعِدُ ، و يَصِلُ در اصل يَوْصِلُ مثل يَوْعِدُ بود. واو واقع شده بود ميانه ياء مفتوحه و كسره لازمه ، ثقيل بود انداختند يَصِلُ شد.
يُهْريقُ : در حديث از باب اِفْعال است ، در اصل يُريقُ بود ، ويُريقُ در اصل يُرْيِقُ بود مثل يُكْرِمُ ، واصل يُرْيِقُ يَأَرْيِقُ بود از اَراقَ يُريقُ ، بعد از آن هاء را زياد كردند يُهْريقُ شد. ماضى اش اَهْراقَ ، اسم فاعل مُهْريقٌ ، اسم مفعول مُهْراقٌ است.
مِتُّ : در قرآن مجيد يا لَيْتَنى مِتُّ قَبْلَ هذا (١) ، در اصل مُتْتُ بود مثل قُلْتُ ، تاء را در تاء ادغام كردند مُتُّ شد زيرا كه ماضى وى ماتَ و مضارع وى يَمُوتُ مثل : قالَ يَقُولُ (ميباشد) ، پس متكلم وحده وى مُتُّ ميباشد به ضمّ ميم مثل قُلْتُ ، لكن ميم را كسره دادند به جهت قاعده مستقرّه كه در عربيّت است كه جايز است ماضى از بابى باشد و مضارع از باب ديگر چنانكه ماتَ از باب قالَ ، يَقُولُ است و مضارعش از باب باعَ يَبيعُ مثل صارَ يَصيرُ و زاد يَزيدُ ، پس مِتُّ مثل بِعْتُ است.
يَكينُ : مضارع كان از باب باعَ يَبيعُ ، معنايش يَخْضَعُ ، اعلالش مثل اعلال يَبيعُ است.
____________________________
(١) مريم : ٢٣.