ـ باب (٦) ـ مواسات برادران
١ ـ وصافى گويد كه أبو جعفر ع بمن فرمود : أي ابا اسمعيل آيا ديدهء كه پيش ما اگر مرد بى ردا ميبود ، بعضى از برادران رداى اضافي خويش را بدو ميداد تا بى ردا نماند؟ گفتم چنين كسى نديده ام فرمود اگر آن مرد بى ازارى ميبود ميشد كه يكى از برادران ازار زيادي خويش را بدو دهد؟ تا ازارى بدست آرد؟ گفتم نه ، پس دست بران خويش زده فرمود اينان برادر نيستند.
٢ ـ أبو عبد الله ع بمفضل فرمود : شيعيان ما را بدو خصلت بيازماى وهر كه آندو را دارا باشد با وى آميزش كن واگر نه از وى بپرهيز ، سپس برسدند اندو خصلت چيستند؟ فرمود نماز بوقت گذاردن ومواسات با برادران اگر چه با چيز كمى باشد.
٣ ـ راوي گفت نزد ابى عبد الله ع بودم از مواسات مرد با برادران خويش وآنچه كه بايد در بارهء همديگر بكنند ياد فرمود از اين سخن باندازهء متأثر شدم كه از قيافه من دريافت ، پس فرمود اين روش در زماني خواهد بود كه قائم قيام كند آنگاه بر آنان واجب است كه همديگر را ساز وبرگ دهند ونيرومند سازند.
٤ ـ راوي گوديد مردى دير نزد رسول خدا رفت فرمود ترا چه شده كه دير آمده أي؟ گفت أي رسول خدا برهنگى مرا باز داشت ، فرمود مگر تو را همسايه نبود كه داراى دو جامه باشد ويكى را بتو عاريت دهد؟ گفت آرى رسول خدا ، فرمود پس أو ترا برادر نيست.
٥ ـ أبو عبد الله (ع) فرمود : ببين چه بدست آورده أي پس آنرا ببرادران خويش ده ، خداوند فرمود