__________________
نمود ودروغ مى توان گفت ورائي را در وسواس مى توان افگند كه اين تمثال حق تعالى است اما بصورت آن حضرت صلىاللهعليهوسلم هرگز نتواند برآمد وبر وى دروغ نتوان بست چه آن حضرت مظهر هدايت است وشيطان مظهر ضلالت وميان هدايت وضلالت ضد است وحضرت او تعالى مطلق است جامع صفت اضلال وهدايت وجميع صفات متضاده ونيز دعوى الوهيت از مخلوقات صريح البطلان است ومحل اشتباه نيست بخلاف دعوى نبوت ولهذا اگر يكى دعوى الوهيت كند صدور خوارق عادت از وى متصور است چنانچه از فرعون وامثال او شده بود ونيز از مسيح دجال خواهد شد واگر به دروغ دعوى نبوت كند معجزه ظاهر نگردد واگر گاهى خرق عادت ظاهر شود پس بر عكس دعوى او وبر خلاف طلب معتقدان او واقع خواهد شد ولهذا هر خارق عادت كه بر دست كاذب مدعي نبوت ظاهر گردد آن را إهانت ميگويند چنانكه از مسيلمه كذاب ظاهر شده بود كه هرگاه معتقدان او گفتند كه محمد بر چشم رمد رسيده تف انداخت پس چشم او شفا يافت تو نيز همچنان كن او نيز همچنان كرد پس چشم آن كس كور شد ديگر بار او را گفتند كه محمد در چاهى كه آبش در پائين بود تف انداخت پس آب آن چاه بجوش آمد تا آنكه برابر سر او رسيد تو نيز همچنان كن آخر او نيز همچنان كرد پس آب آن چاه فرورفت تا آنكه خشك شد. بدان كه احاديث بسيار دلالت مى كند بر آنكه هركه آن حضرت را صلىاللهعليهوسلم در خواب ديد در حقيقت آن حضرت را ديد وكذب وبطلان را در آن راه نيست وشيطان كه تمثل وتلبس بصور مختلفة نموده بر آمدن چه در خواب وچه در بيداري كار اوست نمى تواند شد كه بصورت آن حضرت بر آيد وخود را در صورتش نمايد ودروغ بندد وآن را در خيال بيننده در آرد وجمهور علماء اين را از خصائص آن حضرت شمرده اند. اكنون جماعتى بر آن رفته اند كه محمل اين احاديث آنست كه كسى آن حضرت را صلىاللهعليهوسلم بصورت وحليه مخصوص كه آن حضرت داشت ديده باشد وبس. وبعضى توسعه كرده وگفته كه به شكلى وصورتى بيند كه در وقتى در مدت عمر شريف بر ان بوده خواه در جواني يا كهولت ويا آخر عمر. وبعضى تضييق كرده وگفته كه لا بد است كه به صورتى بيند كه در آخر عمر بدان صورت از عالم رفته. وجماعتى گفته اند كه ديدن آن حضرت به حليه مخصوص وصفات معلومه ديدن آن حضرت بحقيقت وادراك ذات كريمه اوست وديدن بر غير آن صفات ادراك مثال است وهر دو رؤياى حق است واز اضغاث احلام نه وتمثيل شيطان را در آن مجال نيست ليكن اوّل حق است وحقيقت وثاني حق است وتمثيل اوّل را احتياج به تعبير نيست از جهت عدم تلبيس وثاني محتاج است به تعبير پس معني حديث مرقوم آنست كه بهر صورت كه ديده شوم حق است نه باطل واز شيطان نه. وامام محي السنة نووي گفته كه اين قول نيز ضعيف است وصحيح آنست كه آن حضرت را بحقيقت ديده خواه بر صفت معروفه وى ديده باشد يا جز آن واختلاف در صفات موجب اختلاف ذات نبود پس مرئي در هر لباس وبهر صفت ذات او است. وامام غزالي را درين مقام تحقيقي ديگر است مبني بر آنكه حقيقت انسان عبارت از روح است مجرد وبدن آلت است كه مى رساند ديدن او بادراك آن حقيقت ومراد آن حضرت از ان كه فرمود مرا ديد نه آنست كه جسم مرا ديد بلكه مثالى ديد كه آن مثال آلتي است كه ميرسد آن معني كه در نفس من است بوي به واسطه آن آلت وبدن جسماني در يقظه نيز از آلت نفس بيش نيست وآلت گاهى حقيقي است وگاهى خيالي پس آنچه ديده است از شكل وصورت مثال روح مقدسه او است كه محل نبوت است نه جسم وى وشخص وى. ومثل اين است ديدن ذات او تعالى در منام كه منزه است از شكل وصورت وليكن منتهي ميشود تعريفات إلهي بر بندگان خود به واسطه مثال محسوس نوراني يا جز آن از صور جميله واين مثال آلت ميگردد در تعريف همچنين ديدن پيغمبر كه ذات پاك او روح مجرد است از شكل وصورت ولون ليكن چنانكه او را در حالت حيات بدني بود كه روح مقدس او بدان متعلق بود وآلت ادراك روح ورويت آن مى شد همچنين در حالت حيات ظاهري آن حضرت بعد از پوشيده شدن بدن مخصوص در روضه مقدسه ابدان مختلفه بر حسب مصلحت وقت وبر طبق مناسب حال رائي آلات ووسائط ادراك روح آن حضرت مى شوند پس مرئي نه روح مجرد او است ونه آن جسم وبدن مخصوص چه حضور يك شخص متمكن در مكان مخصوص در يك زمان بصفات متغايره وصورتهاى مختلفه در مكانهاى متعدده صورت نه بندد الا بطريق تمثل مثل صورت يك شخص در آئينهاى متعدده متمثل مى گردد پس مرئي در منامات مثالات روح مقدس او است كه حق است وبطلان را در آن مدخل نيست. اما اختلاف امثله بجهت اختلاف احوال مراياى قلوب رائيان است چنانكه تفاوت احوال صورت بر حسب تفاوت حالات آئينها ظاهر ميگردد پس هركه او را در صورت حسن ديد از حسن دين او است وهركه بر خلاف آن مشاهده كرد از نقصان دين او است وهمچنين يكى پير ديده وديگرى جوان وكسى كودك ويكى راضي ديده وديگرى غضبان ويكى باكي ويكى ضاحك همه مبني بر اختلاف احوال رائيان است پس ديدن آن حضرت معيار معرفت احوال باطن بيننده است. ودر اينجا ضابطه مفيده است مر سالكان را كه بدان احوال باطن خود را بدانند كه تا كجاست ودر چه مقام اند وعلاج آن بكنند ودر حقيقت آن حضرت صلىاللهعليهوسلم آئينه مصيقل است كه همه صورت حال خودها را در آنجا مى توان ديد وبهمين قياس بعضى از ارباب تحقيق گفته اند كه كلامى كه از ان حضرت در منام بشنوند آن را بر سنت قولي وفعلي عرض بايد كرد اگر موافق است حق است واگر مخالفتي دارد پس از ممر خللي است كه در سامعه اوست. اما ديدن آن حضرت در بيداري بعد از رفتن ازين عالم بعضى از محدثين گفته اند كه نقل اين از هيچ