برقيه ، پس منتقل مى شود صوت در مسافت صد فرسخ بلكه زيادتر در كمتر از ثانيه اى!
وشايد تسخير براق براى معراج آن حضرت صلىاللهعليهوآله همان براى سرعت سير آن بوده باشد ومأخوذ از بريق ولمعان گردد چنانچه در سير اشعه است ، يا از برق چنانچه در خطوط برقيّه است.
پس به تحقيق حاصل شد از جمع آنچه ذكر كرديم امكان اين مسئله عقلاً هر چند كه عادتاً محال شمرده شود وبأس نيست به آن وباك نه ؛ چه به درستى كه آن موضوع اعجاز وخارق عادت است وكفايت مى كند در وقوع همين مسئله اخبار كثيره معتبره وارده در اين مقام.
پس آن عبارت در دعايى كه شرحش مى كنيم بنا به آنچه اشاره كرديم به سوى آن از نسخه مجلسى رحمهالله از تعبير به روح با قطع نظر از مناقضه وضدّيت با سابقش ـ چنانچه اشاره كرديم براى بداهت عدم حاجت به براق در معراج روحانى ـ ممكن است اين كه نظر در آن به اثبات اقل مراتب بوده باشد به طريق قدر متيقن چنانچه اقتصار واكتفا بر بيان سير ومسير ميان مسجد حرام ومسجد اقصى در آيه شريفه از همين قبيل است ، چون به درستى كه اثبات شىء نفى ما عدا نمى كند وبه ثبوت رسانيدن چيزى ثابت نبودن ديگرى را نمى فهماند ؛ آيا نمى بينى اين كه اصوليين وعلماى اصول به مفهوم لقب در محلّى اعتنا نمى كنند؟ والّا هر آينه قولمان : محمد پيغمبر خداست (محمد رسول الله) كفر مى شد براى لازم گرفتن آن قول ، اين را كه عيسى رسول خدا نيست ، مخصوصاً اين دعا كه به دعاى ندبه ناميده شده در مقام استغاثه والتجا ودادخواهى وپناه جويى در زمان تنگى وشدت وغلبه ترس وخشيت از دشمنان ولزوم مراعات تثيه است ، پس نيكو شمرده شده تكلم وگفتگو كردن بر حسب مشتهر ميانشان ؛ چنانچه از عايشه ام المؤمنين مروى است اين كه معراج پيغمبر روحانى بود وناپديد نشد جسم او در اين شب (١).
اما بنا به نسخه ديگر روايت كرده شده در مزار محمد بن مشهدى ـ كه تعبير كرده مى شود از آن در لسان مجلسى رحمهالله به مزار كبير ـ ودر مزار قديم كه منسوب به قطب راوندى است وهمچنين در بعضى از نسخه هاى مصباح الزائر كه ابن طاووس رحمهالله راست چنين است : «وَعَرَجْتَ بِرُوحِهِ إِلى سَمائِكَ» ؛ چنين گفته فاضل معاصر قمى ـ دامت تأييداته ـ در
__________________
١. الدر المنثور ، سيوطى ، ج ٤ ، ص ١٥٧ ؛ جامع البيان ، ج ١٥ ، ص ٢٢ ؛ تفسير ابن كثير ، ج ٣ ، ص ٢٦ ؛ البداية والنهاية ، ج ٣ ، ص ١٤١ ؛ السيرة النبوية لابن هشام ، ج ٢ ، ص ٢٧٠.