ابن حوقل در كتاب صورة الأرض هنگام ياد كردن از اقليم فارس از قلعة الجصّ (دير گچين) ياد مىكند كه زردشتيان يادگارهاى علمى (اياذكارات) خود را در آنجا نگاه مىداشته وعلوم رفيع ومنيع خود را هم در همانجا تدريس مىكردهاند. وياقوت حموى در معجم البلدان نيز در ذيل «ريشهر» از نواحى ارّجان فارس مىگويد كه دانشمندان آنجا كتابهاى طب ونجوم وفلسفه را با خط جستق كه به گشته دفتران (گشته دبيران) معروف است مىنويسند.
چهار طبقه ممتاز مردم نزد ايرانيان باستان يعنى استاراشماران (منجّمان) ، زميك پتمانان (زمينپيمايان ، مهندسان) ، پجشكان (پزشكان) وداناكان (دانايان) نشانه توجّه آنان به علم ومعرفت وطبقه اخير يعنى دانايان همان انديشمندان وحكيماناند كه در آثار اسلامى امثال وحكم وپندها واندرزها به آنان منسوب است كه فردوسى هم مكرّر اندر مكرّر مىگويد : ز دانا شنيدم من اين داستان.
وجود كلمات واصطلاحات علمى همچون توهم ، تخم (هيولى ومادّه) ، چيهر (چهر ، صورت) وگوهر (جوهر) وهمچنين كتابهايى همچون البزيدج فى المواليد (بزيدج در پهلوى ويچيتك ودر فارسى گزيده ودر عربى المختارات) ، والاندرزغر فى المواليد (اندرزغر اندرزگر) نشانه جريان علمى در آن روزگار بوده است. همين جريان بود كه وقتى در زمان انوشيروان ژوستىنين امپراطور روم مدارس آتن را بست تنى چند از فيلسوفان يونانى به ايران پناهنده شدند وآنجا را مكان نعيم وجاى سلامت براى خود يافتند. اينكه پيامبر اكرم (ص) سلمان فارسى را از خاندان خود به شمار آورد كه سلمان منّا أهل البيت. ووقتى ابتكار او را در حفر خندق (كندك) مشاهده فرمود دست بر زانوى او زد وفرمود : لو كان العلم بالثّريا لناله رجال من فارس. اگر دانش در ستاره پروين بودى مردانى از ايران بدان دست يافتندى ، گواهى صادق بر پيشينه علم وعلم دوستى ايرانيان باستان است.