وممكن است مرفوع بودن آن بر اين كه مبتداى مؤخّر باشد كه حذف شده خبر مقدّم آن يعنى : از ايشان بعضى ، وبنا بر اين پس ما بعد آن نعت است خود آن را.
قول او : «وَكُلّاً شَرَعْتَ» نصب داده شده لفظ كل را در بسيارى از نسخهها ، امّا آن منافى قواعد نحو است اگر منصوب بر اشتغال باشد ؛ زيرا كه شرط آن درستى وصحت عمل عامل در آن است با قطع نظر از مشتغل به ، واين جا چنان نيست به علّت اين كه صحيح نمىشود شَرَعْتَ كُلاً ، براى اين كه مراد از «كلّ» انبياست وايشان شريعت گذاشته شده نيستند ، بلكه آنان شريعت براى ايشان گذاشته شدهگاناند ، پس مناسبتر رفع «كلّ» است ، مگر اين كه منصوب به نزع خافض باشد هر چندى كه بعيد شود يعنى : لكلّ شرعت.
قول وي : «فَنَتَّبِعَ آياتِكَ» به نصب نتّبع براى واقع شدنش بعد از فاء در جواب لولاى عرفيه ، چنان لولاى عرفيهاى كه آن از «اشياء ستّة» است ، پس منصوب مىشود به سبب مقدّر كردن «أن».
معنى :
قول او (داعى) : «اللهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى ما جَرى بِهِ قَضاؤُكَ» زمانى كه مصيبتهاى وارده بر اوليا به مشيّت خداى تعالى وقضاى او شد ، پس پيش باز شده مىشود نزد كاملان به حسن قبول مانند نعمت براى بودن آنها از جانب محبوب ؛ چنان كه گفتهاند در اين مقام : «ما للعبيد والإرادة؟ وإنّما الإرادة للسّادة» (چه كار است بندگان را به اراده؟ وجز اين نيست كه اراده مخصوص به آقايان وساده [است]). پس هر چه كه اراده كرد آن را وحكم نمود به آن پس همان چيز خير محض ونعمت خالصه است كه شكر كرده مىشود بر آن چنان كه أبو عبد الله (صادق عليهالسلام) شقيق بلخى را فرمود ـ وقتى كه سؤال نمود از وى ـ وفرمود : چگونه بامداد وصبح كردى اى شقيق؟ عرض كرد : (صباح كرديم) با خير ؛ اگر چيزى بيابيم شكر مىكنيم وزمانى كه نيافتيم صبر مىكنيم ، فرمود : همچنين است سگان حجاز ؛ اگر بيابند شكر نمايند واگر نيابند صبر مىكنند ، پس شقي عرض كرد : پس شما معاشر اهل بيت چطور هستيد؟ فرمود : وقتى كه يافتيم اختيار مىكنيم (ديگران را بر خود مقدم مىداريم) وهنگامى كه نيافتيم شكر مىنماييم (١).
__________________
١. با اين مضمون به با يزيد بسطامى نيز نسبت داده شده است ؛ تفسير القرطبي ، ج ١٨ ، ص ٢٨ ؛ تفسير الثعلبي ، ج ٥ ، ص ٤١٠.