اوصيا تا زمان بعثت رسول صلىاللهعليهوآله مستمرّ وممتدّ گرديد وزمانه خالى از حجّت نماند ، واز آن جايى كه پيغمبر ما افضلشان بود ـ چنانچه تصريح كرد با قولش : سَيِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ (آقاى آنهايى كه خلق كردى) ـ واز مرسلين بود ، مبعوث به انس وجن ، وفرستاده شده به سوى عموم مخلوقات ، چنانچه اشاره شده به آن با لفظ ثقلين يعنى انس وجن ، وهمچنين با قولش : وَأَوْطَأْتَهُ مَشارِقَكَ وَمَغارِبَكَ ؛ زيرا كه آن كنايه است از پا گذاشتن او به تمام كره به جهت منقسم بودن زمين با خطّ جنوب وشمال به دو قسمت : مشرق ومغرب ، وتعبير با جمع به ملاحظه مملكت ها يا شهرها يا طلوعگاه آفتاب است به اعتبار فصل ها بلكه رزوها نيز.
واز جمله فضيلت ها وامتيازاتش صلىاللهعليهوآله معراج او است ؛ چه به درستى كه بعضى از انبيا مانند ادريس وعيسى ـ على نبينا وآله وعليهماالسلام ـ هر چندى كه ايشان را هم عروج ومعراج به عمل آمده ؛ چنان كه خداى تعالى در حق ادريس در سوره مريم فرمود : (وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا * وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا) (١).
ودر صافى از كافى از [امام] باقر عليهالسلام مروى است كه حضرت فرمود : حضرت رسول خدا فرمود : خبر داد مرا جبرئيل اين كه ملكى از ملائكه او را نزد خداى تعالى منزلت بزرگى بود ، پس خدا بر او عتاب كرده پس او را از آسمان به زمين فرو فرستاد ، پس به حضور ادريس آمده عرض كرد برايش : به درستى كه تو را نزد خدا منزلت است ، بدان سبب شفاعت كن مرا نزد خدايت. پس حضرت ادريس عليهالسلام سه روز روزه داشت كه افطار نكرد وسه شب عبادت كرد كه سستى نورزيد ، پس در سحر از خداى تعالى در خصوص ملك شفاعت كرد ، پس خدا رخصت داد آن ملك را كه به آسمان برود ، پس ملك چون خواست كه به آسمان برود به ادريس گفت كه : من مى خواهم تو را به اين نعمت كه بر من دارى مكافات نمايم ، سپس حاجتى از من بخواه تا به تقديم رسانم. ادريس فرمود : حاجت من آن است كه ملك الموت را به من بنمايى ، شايد با او انس بگيرم ؛ زيرا كه با ياد او هيچ نعمت بر من گوارا نيست ، پس ملك بال هاى خود را گشوده گفت : «سوار شو» ، واو را به آسمان بالا برد وملك الموت را در آسمان اوّل طلب كرد گفتند : بالا رفته است. ادري را بالا برد تا آن كه ميان آسمان چهارم وپنجم ملك الموت را ملاقات كرد ، پس آن
__________________
١. سوره مريم ، آيات ٥٦ ـ ٥٧.