وتعجب نيست از اين غفلت ، واين غفلت از غفلت ثانى با تعجبتر نيست هنگامى كه گفت در وفات نبى صلىاللهعليهوآله : به درستى كه او زنده است نمرده تا كه اوّل به خاطرش (ثانى) آورد ومتذكّرش ساخت وترسانيد وى را به نقل آيه (إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ) (١). (٢) (به درستى كه تو مردهاى (خواهى مرد) وبه درستى كه ايشان مردگاناند).
وهر طور باشد ، به تحقيق در حياة الحيوان براى احمد بن حنبل در خصوص قائل شدن به قديم بودن قرآن ، كرامت ذكر كرده اين را كه عبد الله بن ورد گفت :
|
رسول خدا را در رؤيا ديدم پس عرض كردم برايش : يا رسول الله! شأن احمد بن حنبل چيست؟ فرمود : بيايدت به زودى موسى بن عمران ، وقتى كه آمد از او بپرس (٣) (حديث). |
به درستى كه آخر حديث بنا به آنچه نقل كرده هر چند از تمجيد احمد خبر مىدهد ، اما گمانم اين كه رؤيا كننده در آخر رؤيا سهو نموده ؛ زيرا كه حواله كردن رسول صلىاللهعليهوآله كار احمد بن حنبل ـ كه منكر حادث بودن قرآن ومخلوقيت آن است ـ از ميان انبيا به موسى بن عمران ، اگر به جهت فضل باشد ، پس در ميانشان آن كس كه او فاضل تر شود هست مثل خليل عليهالسلام ، ويا به سبب تقدم پس أبو البشر اقدم وپيش تر ، يا به جهت قرب پس روح الله از وى اقرب ونزديك تر است ، پس نيست مگر از براى كليم بودنش چون او را در امر كلام خصوصيتي هست ، وبعيد نيست اين كه همان خصوصيت حس كردن ودريافتن كلامش (خدا) از درخت بشود ؛ چنان كه اشاره كرد به آن در دعا : «وَبَعْضٌ كَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَةٍ تَكْلِيماً» (وبعضى از ايشان سخن گفتى برايش از درخت سخن گفتى) در حالتى كه اخذ كننده است آن را از آيه شريفه در سوره قصص : (فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِن شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَىٰ إِنِّي أَنَا اللَّـهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ) (٤) (پس چون آمد موسى عليهالسلام بدان آتش ، ندا كرده شد ـ يعنى ندا به او رسيد ـ از كنار رود كه از جانب راست موسى بود در جايى بركت داده شده از درخت ـ سمره يا عوسج يا عناب ـ يعنى آن شاطئ كه با يمن وبركت بود آن كه موسى! به درستى كه منم خدايى كه پروردگار عالميانم) ؛
__________________
١. سوره زمر ، آيه ٣٠.
٢. المحلى ، ابن حزم ، ج ١٠ ، ص ٢٩٧ ؛ الطرائف ، ص ٤٥١ ؛ مسند أحمد ، ج ٦ ، ص ٢٢٠ ؛ صحيح البخاري ، ج ٤ ، ص ١٩٤ ؛ السنن الكبرى ، ج ٨ ، ص ١٤٢ ؛ فتح الباري ، ج ٨ ، ص ١١١ و....
٣. حياة الحيوان ، ج ١ ، ص ٧٤.
٤. سوره قصص ، آيه ٣٠.