سلاطين اسلام ، وندرة در بعضى خاندانهاى قديمى وعريق برخى ممالك) سابقه يا شيوع ورواجى داشته باشد.
زيرا ثبت وضبط انساب ديگر خاندانهاى معروف مسلمان اولا بعلّت اينكه موضوعيّت خاصّى در «احكام» اسلامى نداشتند ، وثانيا بسبب قلّتى كه در عدد آنان حادث شده است ، ويا تفرقه وانشعاباتى در آن حاصل شده ، واحاطه بر جزئيّات آن ميسور نبوده است ، خود بخود متروك گرديده است.
واز اين روست كه غالب كتبى كه موضوع آن «انساب عرب» است باواخر قرن چهارم يا اوائل قرن پنجم ختم مى شود.
ولى پيگيرى انساب طالبى وفاطمى همواره در طول قرون وأعصار ادامه داشته است ، ودر هر عصر كتاب تازه ترى كه مكمل وذيل كتب نسب پيشين باشد از سوى نسّابه ها ومورّخين تأليف مى شده وتأليف مى شود.
وناگفته نماند كه تدوين وتصنيف اين كتب أنساب مربوط به ثبت نسب طالبيان وعلويان وفاطميان اختصاصى به مؤلّفين شيعه (اعمّ از امامى اثنا عشرى ـ زيدى ـ اسماعيلى ـ كيسانى) ندارد ، بلكه همه علماى اسلام واز هر يك از مذاهب كه تبعيّت مى كرده اند ، نسب طالبيان وأهل بيت عصمت وطهارت وعترت پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآله را در كتبى كه اختصاصا به همان منظور تأليف فرموده اند برشته تحرير درآورده اند.
في المثل ابو عبد الله محمّد بن محمّد بن أحمد بن عبد الله بن جزيّ الكلبي ، عالم ومقرى مشهور قرن هفتم هجرى ، ومؤلّف كتب درباره قراءات وتفسير ، كتابى بهمين مقصود وموضوع تأليف فرموده وآن را بنام : «الأنوار في نسب آل