__________________
به علاوه غالب مردان وزنان متديّن آن شهر عزيز عموما ، در سالهاى قبل از واقعه مسجد گوهرشاد (١٣٥٤ قمرى) وپيش از مهاجرت مرحوم مبرور آية الله العظمى آقاى حاج آقا حسين طباطبائى قمّى طاب ثراه ، در مجلس عزادارى حسينى عليهالسلام بسيار مجلّل وباشكوهى كه در دهه اول محرّم پيش از ظهرها در منزل آن مرحوم منعقد مى شد ، وآخرين واعظ (وباصطلاح : خاتم) آن مجلس مرحوم محدّث قمّى ره بود كه بسبب مصاهرت با آن خاندان جليل نبيل از «اهل البيت» آن نيز بشمار مى رفت ، شركت مى كردند.
(وروضه متعيّن روزانه شهر مشهد در آن ايّام در دو جا بود ، اوّلى در حسينيّه قديمى تر يعنى منزل مرحوم مبرور حاج شيخ محمّد تقى بجنوردى رحمة الله عليه كه بحمد الله تعالى تا كنون نيز بهمان تعيّن وتشخّص داير واقامه عزادارى خامس آل عبا صلوات الله عليه هر سال با رونق وجلوه بيشترى از سال پيش در آن انجام مى گيرد ، وفيوضات وبركات اين مجلس پر فيض بر عامّه خراسانيان معتقد ، مفاض ومشهود است ، ودومى همين مجلسى كه در دار السياده مرحوم آية الله العظمى القمّى طاب ثراه تشكيل مى شد).
ومن بنده در آن سالها كه هنوز مراهق نبودم با زنان خانواده بآن مجلس محترم وحسينيّه مجلّل مشرّف مى شدم ، ودر محل معيّنى در صحن حياط ودر زير چادر مخصوص عزادارى ، در حدّ فاصل ميان مردان وزنان ودر كنار پرده اى كه ميان قسمت مردانه وزنانه در تمام طول (يا عرض؟) حياط كشيده شده بود واختصاص به پسران كم سنّ وسال ونا بالغ داشت مى نشستم ، وهنوز قيافه ملكوتى وسيماى روحانى آن اسوه تقوى وفضيلت ومظهر اخلاص ومحبّت به اهل بيت عصمت وطهارت سلام الله عليهم اجمعين را با آن اثر سجود برجسته بر پيشانى مقدّس او وبا قباى كرباسى آبى كم رنگى كه بر تن داشت ، وچهار زانو بر منبر جلوس فرموده بود بخاطر دارم (كه هرگزم نقش تو از لوح دل وجان نرود).