نفهميده اى ، آنگاه آنچه را كه من آن روز خوانده بودم بقول شاگرد مدرسه ها «پس مى دادم» واو اشتباهات مرا تصحيح وجملات عربى را به آرامى برايم مى خواند ، وبه من تفهيم مى كرد ، وآنها را غالبا به مضمون وگاهى هم لفظ بلفظ (در مورد روايات مأثوره از معصوم عليهالسلام ترجمه مى فرمود.
بارى در اوائل آن كتاب مرحوم محدّث قمّى از صاحب مجدى مطلبى نقل فرموده بود كه اين بنده باسواد ناقص خود كلمه صاحب مجدى را چيزى مثل صاحب منصب يا صاحب دل يا صاحب ديوان (يعنى آن را : صاحب مجد+ ى نكره) دانستم ، وآن را به فكّ اضافه ، وبصورت يك كلمه مركّب خواندم ، وخيال كردم كه مقصود مرحوم محدّث قمّى اينست كه مرد معتبر وبا مجد وشكوهى اين كلام را گفته است.
__________________
دانشكده ادبيّات بود) مشاهده فرموده بود ، در سر درس دوره دكتراى ادبيّات فارسى به مناسبتى با تجليل وتعظيم فراوان ، ويا عبارات وعناوينى در خور مقام عظيم محدّث قمّى رض از آن مرحوم ياد كرد ، وبا تعريض وكنايه أبلغ از تصريح ، از آن دانشيار كم ذوق (ولى پركار) انتقاد ، واو را ملامت كرد ، واز آنجا كه در ميان شاگردان حاضر در آن جلسه برخى با آن دانشيار خصوصيّت وهمكارى داشتند ، آن مرحوم بنحوى كه معلوم بود «لازم خبر» را اراده مى فرمايد مطالبى بيان داشت قطعا به گوش آن دانشيار (واستاد بعدى) برسد واو به هوش آيد.
واز جمله فرمود : «... سالهاست در اين اندوه وحسرتم كه در حالى كه مى توانستم از محضر پر فيض دو بزرگوار فريد عصر ووحيد فنّ خود درك فيض كنم ، ولى افسوس كه آن چنانكه مى بايست باين سعادت وتوفيق نائل نشدم ، اولى مرحوم محدّث قمّى ودومى مرحوم ميزا طاهر تنكابنى رحمة الله عليهما بودند» انتهى كلام مرحوم فروزانفر.