و «المثنّا» آمده است ، وبنا بر اين آنچه در متن چاپى آمده است همان است كه در اصل مخطوطه بوده است.
٦ ـ شريف عمرى ره برخى از أشراف وسادات را با كلمه «متوجّه» وصف مى فرمايد ، باحتمال قريب به يقين اين كلمه بصيغه اسم مفعول است ، ومقصود آن است كه شخص مترجم عنه مردى مورد توجّه ومحترم وبسيار آبرومند ، وباصطلاح محاوره اى امروزه «موجّه» بوده است.
امّا از آنجا كه شريف عمرى در أدب ولغت نيز يدى طولى دارد وصاحب نظر است ، ودر خلال كتاب اين تبحّر خود را پنهان نمى كند ، وگاهى اگر كلمه اى را به ضبط ويا معنى غير مشهورى استعمال مى كند ، فورا دليل ومستند صحّت را استعمال خود را ذكر مى فرمايد (مثلا درباره «عظنى» شاذ يا «عضنى» مشهور) از اين روى مى توان احتمال ضعيفى (؟) داد كه شايد مراد ومقصود شريف عمرى از «متوجّه» يكى ديگر از معانى لغوى «توجّه» باشد كه به معنى سالخورده شدن و «عمرى دراز يافتن» است كه در آن صورت بايد اين كلمه را به صيغه اسم فاعل خواند.
أبو علي قالى در «أمالى» مى فرمايد :
«مطلب أسماء الانسان في كلّ من أسنانه»
يقال للصبيّ إذا ولد : رضيع وطفل ، ثمّ : فطيم ، ثمّ : دارج ، ثمّ : جفر ، ثمّ : يفعة ويافع ، ثمّ : شدخ ، ثمّ : حزوّر ، ثمّ : مراهق ، ثمّ : محتلم ، ثمّ : خرج وجهه ويقال بقل وجهه ، ثمّ : اتّصلت لحيته ، ثمّ : مجتمع ، ثمّ : كهل والكهل من ثلاث وثلاثين سنة فوق الكهل : طعن في السنّ ، ثمّ : خصفة القتير ، ثمّ : أخلص شعره ، ثمّ : شمط ، ثمّ : شاخ ، ثمّ : كبر ، ثمّ : توجّه ، ثمّ : دلف ، ثمّ : دبّ ، ثمّ : عود ، ثمّ : ثلب»