وطبيعى است كه از دانستن اين موضوع ، ودست يافتن به اين كتاب نفيس بسيار خوشحال شدم ، وشكر خداوند تبارك وتعالى را بجاى آوردم ، ومع ذلك براى آنكه مزيد اطمينانى حاصل كنم چندين صفحه از مطالبى را كه از جاى جاى آن مخطوطه رونويس كرده بودم براى برادرم استاد دكتر محمود مهدوى دامغانى حفظه الله وأرعاه ووفّقه لما يرضاه به مشهد مقدّس فرستادم ، تا ايشان وبرادر ديگرم كه گرچه بسال از بنده كمتر است ولى بديگر جهات جميعا بر اين بنده مهمتر ، يعنى حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمّد رضا مهدوى دامغانى دامت بركاته ، آن را با مراجع ومآخذ ديگر مقابله كنند ، واز ديگر اهل نظر نيز صحّت استنباط حقير را درباره مخطوطه كه همان «المجدى» است استعلام نمايند ، وخوشبختانه پس از مدّت كوتاهى نامبردگان نيز بوسيله تلفن نظر مرا تأيد كردند ، ومزيد سپاسگزاريم بدرگاه بارى تعالى جلّت عظمته عموما ، وبجهت آنچه ذيلا معروض مى دارم خصوصا ، فراهم آمد ، ولله الحمد.
چند سال قبل ودر بحبوحه خشك وتر سوختنى كه دامنگير بعضى افراد وطبقات شده بود ، اين ضعيف به مهلكه اى افتاد ، وبراى تخلّص از آن به ذيل عطوفت بانوى بزرگ اسلام ، وقهرمان پيروزمند كربلا وشام ، حضرت زينب كبرى سلام الله عليها متمسّك شد ، وخداوند متعال به بركت آن مخدّره جليله قلوب بعضى از بندگان صالح ونيز «رجل مؤمن» را متوجّه حال ومعطوف وضع اين بنده فرمود ، تا او را از آن مضيقه برهانند ، واز آن بليّه مستخلص فرمايند ، ورحم الله الماضين منهم وحفظ الباقي.
وگرچه خدا خواست كه آن شر مكروه صورى ومادّى كه خود تقدير فرموده بود سبب خير محبوب روحى ومعنوى براى اين حقير گردد ، امّا اگر عنايت الهى