ما من طامّة إلاّ وفوقها طامّة (١) ، وإنّ البلاء موكّل بالمنطق (٢).
ودر خلال روايات وتضاعيف كتب أدب ، امثال واشباه اين داستان فراوان است ، كه همه حاكى از علم واطّلاع بسيارى از اعراب بر علم نسب است ، اين اهتمام وتوجّه بدانستن انساب پس از ظهور اسلام تكامل يافت وگرچه اسلام تعصّبات نژادى وقبيله اى وهر تعصّب جاهلى ديگر را خواه مربوط باعراب باشد يا ملل واقوام ديگر ، بطور كلّى مردود ومطرود فرمود ولى شناسائى ومعرفت انساب را مقبول شناخت ، وهمان آيه مباركه اى كه تعصّبات وتفاخرات وكرامت هاى ادّعائى دوران قبل از اسلام را رد وطرد وابطال فرموده است ، مردم را بشناخت يكديگر موظّف ساخته ، و «ليتعارفوا» دليلى بر اين ادّعاست ؛ زيرا شايد «تعارف» صحيح ويكديگر را شناختن وشناسائى كردنى بدون معرفت اصل ونسب هر كس ديگر ، دشوار است.
وبهر صورت تعصّبات جاهلى وقبيله اى وشعبى را كه قرآن مجيد با بيان معجزنشان : (إنّ أكرمكم عند الله أتقاكم) ابطال والغاء فرموده است غير از معرفت انساب است.
شخص شخيص خاتم النبيّين صلىاللهعليهوآله به معرفت انساب عنايت فرموده است ، قطع نظر از آنكه شخصا نسب خويش را تا نياى بيستم خود كه «عدنان» است بيان فرمود ، گاه نسب برخى از صحابه گرامى را نيز اعلام مى داشت.
__________________
(١) تقريبا : دست بالاى دست بسيار است.
(٢) منقول در متن از «نهاية الارب» قلقشندي است ، ورجوع شود بعقد الفريد ج ٣ / ٣٢٧ كه از طريق عكرمة از ابن عبّاس از حضرت امير عليهالسلام روايت شده است.