وتضييع حقوق مسلمين غير عرب مى گشت.
وطبيعة ايرانيان وروميان كه به هر حال پيش از ظهور اسلام هم نيز مللى متمدّن ومتديّن وتاريخ لا اقل هزار ساله مدوّن وسابقه كشورگشائى ودنيا دارى داشتند وبخودى خود داراى تعزّز وتمتّعى بودند ، و «قباى اطلس آن كو كه از هنر عاريست را به نيم جو هم نمى خريدند» به صورتهاى مختلف در كليّه زمينه ها اعم از اجتماعى وسياسى وفرهنگى ، از خود عكس العمل نشان مى دادند كه در اين مختصر مجال شرح آن نيست ، ولى شك نيست كه يكى از علل اصلى حدوث فرق مختلف مذهبى (ويا لا مذهبى وزندقه) ورواج علوم وفنونى چون ادب وفلسفه وكلام ورياضيات ، ويا ظهور آن دسته اى كه بنام «شعوبيّه» در تاريخ گاه گاه ذكرى از آن به ميان آمده است (١) همين طرز
__________________
(١) در يكصد وپنجاه ساله اخير سخن را درباره «شعوبيّه» بدرازا كشانيده اند وگويا در اين تتبّعات وتحقيقات وتطويل بلا طائل غربيان خصوصا غير از قصد قربت مطلقه علمى وكشف حقيقت محض ، مقاصد مذهبى وسياسى وفرهنگى ديگرى هم دخالت داشته باشد.
وباز اخيرا در اين ايّام كه ملّت مسلمان ايران وسرسپردگان بأمير المؤمنين على عليهالسلام بانواع شدائد وبلايا وفتن ومحن مبتلى مى باشند ، همان عوامل مذهبى وسياسى وفرهنگى وخاصّه در ميان برادران مسلمان عرب ما با شدّت فراوانى به فعّاليت افتاده ، وبراى «هيچ» «هياهوى بسيار» براه انداخته اند.
واز جمله همان حرف نامربوط قديمى وغير منطبق با عقل واستدلال ومخالف با همه نصوص وشواهد تاريخى را كه اوّلين بار مستعمره چيان قرون هجدهم ونوزدهم بر سر زبان بعضى كم سوادان ويا مغرضان انداختند و «تشيّع» را ساخته وپرداخته ايرانيان معرّفى كردند ، دوباره با بوق وكرناهاى تبليغاتى از طريق امواج راديو وتلويزيون يا